خلاصة:
مسئله معرفت و توجه به سلسله مراتب و شناخت آفت های هر مرتبه جزء اصول بنیادین در نظامهای عرفانی است. هر مکتب عرفانی بدنبال نشان دادن نوعی معرفت متعالی است تا بتواند عمق بیشتری از حقیقت را به پیروان خود نشان دهد. بنابراین پرسش اساسی در این مکاتب این است که مراتب این معرفت کدام است و چگونه می توان به این معرفت متعالی رسید؟ در این مقاله، برای پاسخ به این پرسشها دیدگاه مولوی در عرفان اسلامی ودیدگاه بودا در عرفان هندو را مورد بررسی قرار دادهایم. مولوی در آثار منظوم و منثور خود معرفت را ابتدا در سطح ابزارهای حسی، سپس در مرتبه ی بالاتر با کمک ابزارهای عقلی انسانی دنبال کرده و با بیان تقسیم بندی مراتب عقل، ویژگیهای هر کدام را برشمرده و سرانجام اوج معرفت را در معرفت شهودی تبیین می کند. اما در آموزه های بودائی پس از بیان زنجیره ی علّی که باعث رنج و درد انسان در دنیا میشود، علت اصلی رنج انسان در جهل و نادانی او جستجو شده و رسیدن به دانایی حقیقی نقش بسیار اساسی در رهایی از این رنج دارد. بنابراین معرفت برتر، شناخت چهار حقیقت شریف و استفاده صحیح از راههای هشتگانه برای نجات از رنج و رسیدن به آزادی مطلق و حقیقت غایی است. فنای فی الله مولانا ورسیدن به رهایی و نیروانا در اندیشه بودا نهایت این سلوک معرفتی معنوی است که در این پژوهش با روش توصیفی تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است.
ملخص الجهاز:
پـس از آن ، بـا بیان تقسیم بندی مراتب عقل ، ویژگیهای هریک را برمیشمرد و سرانجام اوج معرفت را در معرفت شهودی تبیین میکند، اما در آموزه های بودایی، پس از بیان زنجیرة علی که موجب رنج و درد انسان در دنیا میشود، علت اصلی رنج انسان در جهل و نادانی او جست وجو شده اسـت و رسـیدن بـه دانایی حقیقی، نقشی بسیار اساسی در رهـایی از ایـن رنـج دارد؛ بنـابراین ، معرفت برتر، شناخت چهار حقیقت شریف و اسـتفادة صـحیح از راه هـای هشت گانه برای نجات از رنج و رسیدن به آزادی مطلـق و حقیقـت غـایی است .
در زمینـۀ مراتـب شـناخت در اندیشـه هـای بودایی نیز علاوه بر دانشنامه های ادیان کسانی ماننـد الیـاده ، هسـتینگز و ادوارد مـی تـوان بـه شارحان اصلی عرفان هندو و بودا اشاره کـرد کـه در رأس آن هـا داسـگوپتا، رادا کریشـنا و رامانوجـا قـرار دارنـد کـه سـیر مراتـب معرفـت در اندیشـۀ بـودایی ، از محتـوی آثـار آن هـا قابل استخراج است .
این تفاوت عقل ها را نیـک دان در مراتب از زمین تا آسمان (459/5) اگرچه مولوی از عناوینی مانند عقل کاذب ، عقل حارس ، عقل مکسبی ، عقل جوششـی ، عقل عرشی ، عقل معـاد و عقـل معـاش نـام بـرده اسـت ، در میـان آن هـا سـه مرتبـۀ عقـل از برجستگی خاصی دارد: اول عقل جزئی یا عقل بحثی که سطحی نگر است ، دوم عقل کل یا عقل کلی که حقایق امور را به طور صحیح درک می کند و سوم عقل ایمانی یا عقل عرشـی و به تعبیر دیگر عقل لدنی که حقیقت نهان جهـان هسـتی اسـت و عـالم هسـتی صـورت آن عقل به شمار می آید.