"شخصیت اقتدارگرای کنشپذیر، یا اگر بشود گفت، شخصیت خودآزاری (مازوخیتی) است که تعلیل به مطیع شدن دارد، ولو ناآگاهانه در پی این هدف است که خود را به بخشی از واحدی بزرگتر تبدیل کند.
تناقض در این شکل شخصیت اقتدارگرای کنشپذیر، در آن است که شخص خود را کوچک میکند تا (به عنوان بخشی از بزرگ) بزرگ باشد.
شخصیت اقتدارگرای کنشگر و دگرآزار (سادیسمی) در نظر هواداران خود مطمئن و قدرتمند جلوه میکند، اما درست مانند شخصیت خودآزار، هراس زده و مهجور است.
و اقتدار فردگریز را، متکی بر انقیاد احساسی شخص نسبت به انسانی دیگر میداند که خود را کوچک و اقتدار را بزرگ میکند.
نویسنده بزرگترین جنبشهای دیکتاتوری عصرمان را استوار بر پایه اقتدار فردگریز میداند که تخته پرش آنها، احساس ضعف فرد مطیع، هراس او و تحسینش برای «مراد» بوده است.
و همچنین وی ادامه میدهد که هدف انسان باید این باشد که به مرجع اقتدار خود تبدیل گردد."