خلاصة:
دستیابی به فضای ذهنی سوژه جنگ نیازمند مطالعه جامعه موردنظر است. در این پژوهش نیز با استفاده از مصاحبه عمیق به نمونه موردی سوژه های جنگ ایران و عراق از منظر تاثیر اقتدار بر جنگ و مرگ پرداخته شده است. اقتدار در فضای اجتماعی به صورت های مختلف وجود دارد، اما در جنگ در حد اعلای خود بازتولید می شود و بر فراوانی مرگ نیز ممکن است اثرگذار باشد. اما اقتدار در جنگ تولید نمی شود و ریشه آن منشا بیرونی دارد. در پژوهش حاضر مشخص شد که در جنگ و پس از جنگ با تکثر و گونه گونی رفتاری سوژه ها مواجه هستیم. بر همین اساس یازده نوع سوژه بر اساس ویژگی های رفتاری آنان در جنگ و سه نوع الگوی رفتاری آنها پس از جنگ از پژوهش استخراج شده است. ازاین رو تنوع رفتاری سوژه های جنگ و بعد از جنگ با ساختار شخصیتی متفاوتی همراه است که نشان می دهد آنها ویژگی های شخصیتی متفاوتی دارند. اما اقتدار به منزله تجمیع و همپوشانی این تنوعات در جنگ عمل می کند. ساختار و الگوهای گوناگون رفتاری موجود در سوژه های جنگ در فضای فرهنگی و سیاسی ایران بعد از جنگ و اکنون نیز اثرگذار است. بنابراین بدون توجه به تنوعات رفتاری سوژه های جنگ، مدیریت ساختار سیاسی و فرهنگی کارآمد، در جامعه ممکن نیست و نیازمند توجه به تنوعات رفتاری موجود در سوژه ها و الگوهای رفتاری شان است. اقتدار موجود در جنگ از نظر سوژه ها می تواند به طرق مختلف به عرصه فرهنگی و سیاسی کنونی منتقل شود، یعنی از شکل قدرت به اقتدار تبدیل شود.
ملخص الجهاز:
"همان گونه که اشاره شد، خود تفردیافته در دنیای مدرن به طور کامـل از حیطـه جمعی فاصله نمی گیرد، بنابراین ، ممکن است اگر گریزگاهی بیابد، بـرای رهـایی از خستگی دنیای جدید و بازگشت به روایت های نوستالژیک ، به مـن جمعـی یـا مـن تفردیافته اش در جمع تحقق ببخشد، زیرا خودشیفتگی [تحقق بخشیدن به خود] یک ساختار مستمر من است (مک آفی، ١٣٩٢: ٦٣)؛ به عنوان نمونه ، ممکن اسـت زمینـه بروز این رفتار در «سوژه های مهیج ، ستایشگر جنگ ، اثرگذار بر جنـگ ، و شـاخص » بیشتر باشد (البته این به آن معنا نیست کـه سـوژه هـا بـه طـور کامـل ، خواهـان ایـن وضعیت هستند، بلکه پیچیدگی ساختار روانی سوژه ها و شرایط دنیای مدرن ممکـن 1.
». احتمالا جهان زیست سوژه جنـگ ایـران و عـراق در موقعیـت جنگـی از یـک انسجام درونی و بیرونی نسبی برخوردار بوده است ، و اقتدار بر این انسجام ، بیتأثیر نیست ؛ ازاین رو، فقدان این انسجام و گسیختگی پس از جنگ ، او را مـیآزارد، زیـرا تمایل انسان به انسجام و حل شدن در جمع ، شاید در هـیچ نیرویـی ماننـد اقتـدارـ قابل جذب و شرح نباشد؛ بنابراین ، سوژه ، گـاهی از میـدان اقتـدار سیاسـی گسسـته می شود، اما چون متمایل بـه تثبیـت خـود اسـت ، ایـن گسسـت بـه فـرار او منجـر نمی شود؛ به عنوان نمونه ، در «الگوی رفتاری نیمه مستقل و خودکفا» حتی این کشـش بـه پیشـینه ، یعنـی فضـای جنـگ ، وجـود دارد و بنـابر دلایلـی کـه توضـیح آن در ویژگی های رفتاری آن ها مطرح شد، وضعیت حاضر را ملزم به پیوسـتن گذشـته بـه آن نمیبینند، یعنی این ملزم نبودن ، ناشی از بیاعتقادی بـه وضـعیت دوره جنـگ و گسستگی روانی فاصله دار از آن نیست ، بلکه برعکس ، برخی از آن ها معتقدند، نباید وضعیت تقدس یافته آن دوره را با امروز یکی کنیم ."