خلاصة:
ایران و مصر در میان کشورهای جهان با توجّه به پیشینه فراوان در مبارزه با امپریالیسم، بسیار
قابل اعتنا هستند و شاعران پارسی و تازی فراوانی را در خود پرورانده اند که دغدغه آب و
خاک و استقلال میهن، لحظه ای آنان را از این مسولیت ستبر غافل نساخته است. در این میان دو
نظر به سابقه » معروف عبدالمجید « و » طاهره صفّارزاده « شاعر ایرانی و مصری تبار یعنی
درخشان در مبارزه با استعمار و فراوانی ادبیّات پایداری در آثارشان از اهمّیت بیشتری
برخوردارند و همین امر مولفان را بر آن داشت تا با رویکردی توصیفی تحلیلی و بر اساس
مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی، استعمارستیزی را در آثار این دو شاعر جستجو، و با یکدیگر
مقایسه کنند. این پژوهش حاکی است که هر دو شاعر با نگاهی استعمار ستیز بخوبی
امپریالیسم را معرّفی نموده و از جنایتهای آن در وطن خود پرده برداشتهاند با این تفاوت که
معروف در معرّفی استعمار و اوضاع نابسامان جامعه خود، غالبا به گذشته روی آورده و آن را
به دوران صدر اسلام تشبیه کرده است و از نمادهای تاریخی صدر اسلام بهره میبرد؛ امّا
صفّارزاده از نمادهای تاریخی ایرانی بیشتر بهره برده است و از زاویهای جهانشمول به این
واقعیّت مینگرد. بنابراین، دیدگاه صفّارزاده نسبت به استعمار، فراملّی است و بیشتر، کشورهای
امریکایی و اروپایی را شامل میشود.
ملخص الجهاز:
"استعمارستیزی در اشعار طاهره صفارزاده و معروف عبدالحمید دکتر اعظم شمس الدینیفرد استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه ولیعصر(عج ) رفسنجان دکتر آرزو پوریزدانپناه کرمانی دکتری ادبیات تطبیقی چکیده ایران و مصر در میان کشورهای جهان با توجه به پیشینه فراوان در مبارزه با امپریالیسم ، بسیار قابل اعتنا هستند و شاعران پارسی و تازی فراوانی را در خود پرورانده اند که دغدغه آب و ٨٣ خاک و استقلال میهن ، لحظه ای آنان را از این مسؤلیت ستبر غافل نساخته است .
او تنها دولتهای استعمارگر را مورد مؤاخذه قرار نمیدهد، بلکه به ملتها نیز نهیب میزند و هشدار می دهد که آنها زمینه حضور هرچه بیشتر استعمار را در کشورهایشان فراهم میکنند: من اهل مذهب پرسشکارانم / اسکندر گرفت / یا تو تقدیم کردی ؟ / خریدار خریـد ؟ / یا تو فروختی ؟ ( صفارزاده ، ب ، ١٣٨٤: ٩٧ ) یا در جایی دیگر میگویـد : و مـا بـا دستمزد خویش کالا فروش دکـه بیگانگـان شـدیم / و خـادمین جشـن هـای رسـمی گانگسترها / و خانه مان / انبار اسلحه دشمن بود / ما خواب بودیم / ما بیش از آن بـه خواب بودیم که همهمه پای دزدان / دزدان داخلی و خارجی / بیدارمان کنـد (همـان ، الف ، ١٣٨٤: ٢٨ و ٢٩)."