خلاصة:
در پاسخ به پرسش از ماهیت دولت مدرن در ایران معاصر، پژوهش پیشرو بر آن است که از منظر رهیافت فوکویی و دستگاه مفهومی برآمده از آن به مسئله دولت در ایران معاصر نزدیک شده و از این مسیر به کنکاش در آن بپردازد. میشل فوکو در دوره فکری متاخر خود، حوزهی جدید از تحقیق در باب دولت را میگشاید که اساس آن تاکید بر عقلانیتهای سازنده دولت است. محور تحلیلهای فوکو در باب دولت به «مسئلهی عقلانیتی» مربوط میشود که کردارهای حکومتی و فنون حکمرانی با اتکا به آن طراحی شده و سامان مییابند. فرضیه ما در این نوشتار این است که دولت مدرن در ایران با آنکه در طی فرایند نوسازی، با ورود اشکالی از فنون حکمرانی از غرب ساخته شد اما طراحی، سامانمندی و مفصلبندی آنها تحت حکومتداری شبانوارگی حاکم در نظام سنت و عقلانیتهای برجای مانده از اپیستمهی پیشین ایرانی صورت میگرفت. به باور این مقاله پایداری «عقلانیتهای شبانوارهِ نظام سنت» و تقویت آنان در ترکیب با عقلانیتهای نیمبند و ناقصی از عصر جدید ـ عقلانیتهایی از جنس «مصلحت دولت» و «پلیس» که تنها در پی تقویت دولت بودند ـ به زایش «شبانوارگی ابزارمند» و مجهز به فنون و آپارتوسهای مدرن انجامید. به همین سبب به سامان سیاسی خاصی امکان بروز داد که در این مقاله از آن تحت عنوان «شبانوارگی جدید» یاد میشود. این دولتِ شبانوار به یاری آپاراتوسهای جدیدی نظیر ارتش، بوروکراسی که در عصر جدید ایجاد شد توفیق بیشتری برای دخالتگری و حک کردن قدرت خود بر بدن اجتماع یافت.
To address the question of the nature of modern state in the contemporary Iran، the present paper seeks to investigate the issue of state in the contemporary Iran in terms of Foucauldian approach and the conceptual apparatus driven from it. In his late intellectual career، Michael Foucault introduced a new field into the researches on state in which fundamentally the rationalities underpinning / constituting the state are zeroed in on. The present paper hypothesizes that the drawing، organization and articulation of the modern state in Iran were being done by the governmentality of the pastorship prevailing over the tradition system and the rationalities remained out of the episteme belonged to Iranian previous universe، though it was built in the course of modernization process stimulated by Iranians` encounter with some western forms of governance. The present paper maintains that the tenacity of “the pastorship rationalities of the tradition system” and their being strengthened due to combining with some imperfect rationalities driven from modern era – that is، the rationalities oriented to consolidate the state such as “raison d'état” and “police” – lead to the generation of an “instrumental pastorship” equipped with modern technics and apparatus. Thus، it provided grounds for raising a particular political order which the present paper calls “neo-pastorship”. “Neo-pastorship”، thanks to the modern apparatuses، such as the army or the bureaucracy that was developed in the new age، came to more success in interference and carving power on the body of society.
ملخص الجهاز:
"فرضیه ما در این نوشتار این است که دولت مدرن در ایران با آنکه در طی فرایند نوسازی، با ورود اشکالی از فنون حکمرانی از غرب ساخته شد اما طراحی، سامان مندی و مفصل بندی آن ها تحت حکومت داری شبان وارگی حاکم در نظام سنت و عقلانیت های برجای مانده از اپیستمه ی پیشین ایرانی صورت میگرفت .
تصور شبانی از رابطه قدرت در مسیحیت قرون وسطی انتشار گسترده ای یافت ١ (فوکو،١٣٧٧: ٨٥) اما قدرت شبانی به عنوان حکومت مؤثر و عملی بر آدمیان در قرون وسطی، به دلیل فقدان ابزار و موانعی که وجود داشت ، پا نگرفت ٢ و همواره به عنوان یک دغدغه باقی ماند تا در دوران مدرن به لطف پیشرفت تکنولوژی و تولد فنون حکمرانی جدید به عنوان یک بعد از عقلانیت سیاسی دولت های مدرن تجلی یابد که بر پایه آن عده ای به عنوان شبان با اکثریت مطلق مردمان همچون گله برخورد میکند٣.
همچنان که فریدون آدمیت مینویسد «در مرکز تعقل اجتماعی زمان {دوران مشروطه } دموکراسی سیاسی قرار دارد که نیرومندترین عناصر ایدئولوژی حرکت مشروطه خواهی را میسازد و حاکم بر هیأت عقاید و آرای سیاسی است » (آدمیت ،١٣٤٠: ١٩٣) اما در دوره های بعدی تاریخ ، این شکل از تجددخواهی جای خود را به «تجددطلبی اقتدارگرایانه » میدهد و یا به تعبیر بهتر «شیوه سنتی حکومت یعنی استبداد، این بار با لباس تجدد، صورت میگیرد»."