خلاصة:
یکی از شگردهای ایجاد اطناب در کلام، استفاده از ساخت های همپایه با سازه های متوالی است. از آنجا که هر یک از سازههای تشکیل دهنده ساخت های همپایه، حامل یک پیام و مفهوم هستند، مناسبترین ابزار برای توضیح یا توصیف امور و پدیدهها به شمار میروند؛ به همین دلیل، نویسندة قابوس نامه هر جا در صدد است مطلبی را با توضیحات مفصلتر به مخاطب ارائه دهد، به فراوانی از ساخت های همپایه بهره میبرد. نصرالله منشی نیز در ترجمه کتاب کلیله و دمنه به پیروی از قابوسنامه از این شگرد زبانی برای گام نهادن به عرصة اطناب استفاده کرده است؛ اما از آنجا که در نثر فنی، توصیف جای توضیح را میگیرد، نویسندة کلیله از ساخت های همپایه برای توصیف امور و پدیدهها بهره برده است. لذا کارکرد ساختهای همپایه در قابوس نامه و کلیله ودمنه متفاوت است. بدین معنی که، در قابوسنامه ساختهای همپایه به منظور ارائة توضیحات مفصلتر و در کلیله ودمنه برای توصیفات دقیق تر به کار رفته اند. این پژوهش، نتیجة کند و کاوی است که به منظور تحلیل و بررسی کارکرد ساخت های همپایه در قابوسنامه و تاثیر آن بر متون نثر فنی (به ویژه کلیله و دمنه) در آفرینش اطناب انجام شده است.
In the 12th paragraph of the 33rd Zand of Yasna, the name of the god “Bahman” has been followed by the adjective griftAr and another word whose spelling and meaning are not so clear. griftAr has been rendered “acceptor” and “recipient”. In this article, with respect to the meanings of griftan and griftAr, it is suggested that griftAr is a passive participle and its meaning is “perceivable”. The connection between this adjective and Bahman will be demonstrated by surveying sentences and phrases from Middle Persian texts. At the end, it will be proved that this word and that one which follows it, should be read griftArOmand and this latter one be rendered as “perceivable”.
ملخص الجهاز:
نصرالله منشی نیز در ترجمة کلیلهودمنه به پیروی از قابوسنامه از این شگرد زبانی برای گام نهادن به عرصة اطناب استفاده کرده است؛ اما، از آنجا که در نثر فنی توصیف جای توضیح را میگیرد، نویسندة کلیله از ساختهای همپایه برای توصیف امور و پدیدهها بهره برده است؛ لذا کارکرد ساختهای همپایه در قابوسنامه و کلیلهودمنه متفاوت است.
ممکن است بین مقالة حاضر و مقالة عمرانپور در تعاریف و کلیات شباهتهای نسبی وجود داشته باشد، اما نگارندگان پژوهش حاضر درصدد بیان دو نکتهاند که در مقالة عمرانپور، با همة ارجمندیاش، سخنی از آن بهمیان نیامده است: نخست اینکه استفاده از ساختهای همپایه برای طولانیکردن جمله و آفرینش اطناب بهطور متعادل از نثر بینابین به ویژه قابوسنامه آغاز میشود و نویسندگان نثر فنی، از جمله نصرالله منشی، به پیروی از متون نثر بینابین و قابوسنامه، به شیوهای گستردهتر، از این شگرد بهمنظور گامنهادن به عرصة اطناب بهره میبرند.
این در حالی است که، وقتی نویسندة قابوسنامه درصدد است موضوعات مهم یا علمی را با دقت و توضیح بیشتری بیان کند، به شمار بندهای وابستة جملة مرکب میافزاید، تا آنجا که در مواردی خاص شمار بندهای وابسته را به هفت میرساند و یک جملة مرکب طولانی پدید میآورد که گاه فهم آن اندکی دیریاب و دشوار میشود؛ مانند ساخت همپایة گستردة موجود در جملة مرکب زیر که سازههای آن هفت بند وابسته است که همگی با یکدیگر همپایه شدهاند: - شرط محب آن بود که («بر طامات صوفیان منکر نباشد» و «تفسیر طامات نپرسد» و «عیب ایشان را هنر داند» و «کفر ایشان را ایمان شناسد» و «سر ایشان با کس نگوید» و «بر کار پسندیده شکر کند» و «بر ناپسندیده کفارت کند») (همان: 256).