ملخص الجهاز:
"این متن از ماهنامه فروهر ذکر شده و با وجود آن که در بالای صفحه آمده است«ادبیات اندرزی و آموزشی»و معلوم است که منظور از«ادبیات» در این جا شعر و قصه و نمایشنامه نیست گذاشتن عنوان«افسانه»بر نوشتهای که بخشی از گزارشهای مقدس زرتشتی است و بهدینان(بهدینان به معنای مؤمنان است در گونه زرتشتی زبان فارسی)را کودک خواندن که قصهها و چیستانها را تفسیر کتاب مقدس خود میانگارند،یک شوخی مستهجن است با مردمی که نه زری دارند و نه زوری و نه در سلسله مراتب قدرت سیاسی جایی!با خواندن فصل هفدهم(از ص 172 تا 183)به قول فردوسی،«پژوهنده مردم شود بدگمان»که نکند خانم قایینی و آقای محمدی،تصمیم دارند بابی تازه بگشایند اندر زدن پنبه زرتشتیگری!
بدون در نظر گرفتن تمدن شرق ایران که این هسته مرکزی تمدن ایرانی هم هست و بدون ذکر دلایل،در ص 100،حکم صادر شده است که مادها نخستین پادشاهی را در ایران بنیاد گذاشتهاند این حکم عملا به این نتیجه میانجامد که دو هزاره تمدن بومی-آریایی ایرانی که یک هزاره آن زرتشتی است،نادیده گرفته شود.
در ص 104،قاعدتا میبایست از ادبیات عصر اشکانی گفت و گو شود و درباره بنمایههای داستانهای کودکان در متون عصر اشکانی،ولی به علتی نامشخص از دلیل فروپاشی حاکمت اشکانی بحث میشود،در حالی که میدانیم در زمان اشکانیان است که مهرپرستی و به دنبال آن ادبیات عظیم مهری، از ایران به اروپا رسید و نیز میدانیم که بخش عظیمی از ادبیات باستانی ایران،ادبیات مهری است و عموما داستانهایی که بنمایههایش از زندگانی عیاران و جوانمردان گرفته شده است، به ادبیات عصر اشکانی مربوط میشود:مانند سمک عیار و امیر حمزه و...
از نگاه ایرانیان با فرهنگ، داریوش اول هخامنشی، از آن جهت عزیز شمرده میشود که به همت او،برای زبان فارسی باستان، خط ساخته شده است در این کتاب، از بلاش اشکانی نامی نیست."