خلاصة:
چکیده ایــن مقاله در دو بخش به مفهوم غایتمندی به عنــوان اصلی بنیادین در نحوه نگرش به انســان و هســتی، تبعات ناشــی از حذف این اصل در علم روان شناسی مبتنی بر نگرش ماده گرایی و تفاوت آن با روان شناسی مبتنی بر نگرش اسلامی به انسان و هستی می پردازد. به این منظور در بخش اول، تعریفی از اصطلاح غایتمندی و مفاهیم مرتبط ارائه می گردد و سیر تطور این مفهوم در تاریخ اندیشه غرب به صورت اجمالی توضیح داده خواهد شد. در همیــن بخش، به طور هم زمان، تبعات حذف اصــل غایتمندی برای نحوه تبیین تحول و شــکل گیری مدل های مختلف از انسان در رویکردهای مختلف روان شناسی و همچنین برای تعریف و تعیین ملاک نابهنجاری روان شــناختی توضیح داده خواهد شــد. در بخش بعدی این مقاله، جایگاه غایتمندی و معنی آن در هستی شناســی و انسان شناســی مبتنی بر آموزه های اســلامی شــرح داده می شــود. جایگاه محوری نگرش غایتمداری به هستی و انســان در آموزه های اســلامی، تغییرات بنیادینی را برای چگونگی تبیین پیدایش و تحول در ســطح فعالیت های انســانی و همچنین بــرای تعریف و تعیین ملاک هــای نابهنجاری روان شناختی به دنبال دارد. لذا در ادامه بخش دوم، به تفصیل، اصل انطباق به عنوان ملاک بنیادین تعریف بهنجاری و نابهنجاری در علم روان شناســی مبتنی بر نگرش ماده گرایی به نقد کشیده می شود و در پرتو اهمیت مفهوم غایتمندی در هستی و انسان شناسی اسلامی، اصل جهتمندی به عنوان مهم ترین ملاک تعریف نابهنجاری روان شناختی پیشنهاد می شود. بررســی امکان و چگونگی کاربســت این ملاک در حوزه بالینی و تربیتی، این مقاله را به پایان خواهد برد.
ملخص الجهاز:
زيرا با تکيه به سه ويژگي يعني اوّلاً عدم تناقض در روابط معنايي و منطقي بين آنها، ثانياً امکان تعريف دقيق نظري هر يک از واژگان به مدد خود متن قرآن و ثالثاً شرح اين مفاهيم به روشهاي مختلف از جمله داستانهاي تاريخي و اشاره به پديدهها و رخدادهاي طبيعي براي درک دقيقتر مفاهيم انتزاعي داخل متن، مبدل به مجموعهاي از سازهها و دستگاه نظري پيچيده، يکپارچه و مرتبط با عالم هستي ميشوند که به دليل متفاوت بودن سازهها با سازههاي موجود در روانشناسي توجه را به زوايايي جديد از عالم طبيعت و افعال و حالات انسان معطوف ميکنند.
آيا انسان و افعالش بر اساس همان قوانيني قابل تبيين است که افعال حيوانات تبيين ميشود و يا اينکه انسان بواسطة نوع آگاهي و توانمنديهايش از جايگاه خاص و يا برتري برخوردار است و در جهت درک صحيح انسان، الزامي است که ما به عوامل ديگري نيز توجه داشته باشيم؟ قابليتها و محدوديتهاي انسان به خصوص به لحاظ ادراک عالم طبيعت، انتخاب و مداخله در سرنوشت خود، ميزان توان مداخلة او در تاريخ و طبيعت کدامند؟ همانگونه که در تعاريف دو اصطلاح هستي و انسانشناسي مشخص شد و تاريخ مطالعات روانشناختي در طول چندهزار ساله تاريخ علم و فلسفه نيز نشان داده است، اختلاف نظر اصلي بين تلقّيهاي مختلف از ساختار و نحوة کارکرد طبيعت و انسان در بارة مکانيکي کار را به آنجا رسانده است که در علم روانشناسي از دهة چهارم قرن بيستم تا به امروز، مطرح کردن مقولة اراده بعنوان موضوع پژوهش با خطر رسوايي علمي و تمسخر از سوي همکاران، همراه است و از تبعات اين وضعيت اين است که تا به امروز در بسياري از دانشگاههاي جهان از جمله دانشگاههاي ايران موضوع اراده<FootNote No="38" Text="volition"/> همچنان از برنامة درسي روانشناسي حذف شده است.