خلاصة:
کســب معرفــت از طریق صحیــح آن، یکــی از دغدغه های عالمان اســت، اما اهمیت فراگیری معرفت صحیح زمانی بیشــتر می شود که متعلق معرفت، امر مهمی همچون دین باشــد. معرفت شناســی باورهای دینی علی رغم اینکه طریق صحیــح وصول به باور دینی را بــه مــا می نمایاند، در میان علمای دین کمتر مورد توجه قرار گرفته اســت. این علم با بررســی تحلیلی دین و مبادی کســب معارف آن، درصدد ارائه طریق مطمئن برای نیل به این مقصود است. تنها باور دینی ای که از هر جهت قابل اعتماد است، باوری است که از طریق وحی به انسان کامل می رسد. اما دیگر باورها به علت آنکه در مسیر آن رهزن هایی وجود دارد، باید از حیث معرفت شناختی مورد بررسی قرار گیرد. در معرفت شناسی باور دینی، عقل از جایگاه ویژه ای برخوردار اســت، زیرا عقل به عنوان مصباح و چراغ گنجینه معارف دینی شــناخته شده اســت. اما عقل به تنهایی در همه مسائل دینی راهگشا نیست، بلکــه باید با نقل همراه شــود. عقل و نقل با هدایت وحی و الهــام الهی بهترین راه برای کسب باورهای دینی است. در ضمن بحث معرفت شناسی باور دینی به برخی ابهامات در خصوص باور دینی، خصوصا شبهه نسبیت باور دینی، پاسخ های لازم ارائه شده است.
ملخص الجهاز:
اين علم جديد درصدد پاســخ به اين سؤال اساسي اســت که «آيا براي تحقق باورهاي ديني همان شروطي لازم است که براي تحقق ديگر باورها لازم است ؟» به بيان ديگر، «آيا باور ديني شروط علم و معرفت را برآورده مي سازد تا بتوان نام علم و معرفت بر او نهاد يا خير؟» اين پرسش مهم و اساسي هرچند در دهه هاي اخير وارد عرصۀ علوم ديني شده است ، اما به ميزان اهميتي که دارد، کمتر به آن پرداخته شده است و از آنجا که باور و فهم بدون مقدمات و شواهد کافي ، امري خارج از منطق و فلسفه است ، بايد براي هر باوري توجيه عقلاني اي که غني از مقدمات منطقي اســت وجود داشته باشــد.
و عناصري از قبيل باور، صدق و توجيه (که برخي از فلاســفه همچون دکارت ، آن ها را از اصول معرفت شناســي مي داننــد) هرچند في الجمله ســهمي در تحليل معناي معرفت دارند، اما در واقع نقشــي آن چناني ندارند، زيرا باور همان تصديق است که قسمي از معرفت است و صدق وصف ٥٥ انطبــاق معلوم بالذات با معلوم بالعرض اســت و توجيه هم براي انتقال يافته هاي خود به ديگران است ، لذا در بعضي از معارف کاربرد دارد، نه در همۀ آن ها.
ثالثا بر فرض قبول وجود ذهني و اينکه توانايي شناخت دارد، آيا اين شناخت وي از خارج مؤثر است ، يعني در تکامل فهم خود شناســنده نقش دارد يا خير؟ زيرا اگر غير از اين باشــد، هيچ اثر عملي و واقع نمايي بر آن مترتب نيست و چنين درکي هم از مباحث اصيل معرفت شناختي بيرون خواهد بود.