خلاصة:
این پژوهش تاملی است بر بایسته ها و پیش نیازهای تحول علوم انسانی؛و با تمرکز بر علوم اجتماعی می کوشد با شناسائی ویژگی های این علوم از یکسو و در نظرداشتن علوم اجتماعی اسلامی به عنوان هدف تحول،رویکردی نو و جامع را عرضه کند.رویکردی که بر تحول نظام تولید علم تمرکز داشته و لازمه دست یابی به علم مطلوب را در گرو ورود نهاد تولید علم به عرصه نوآوری هدفمند برای حل مسائل عینی اجتماعی در چهار سطح:روش،نظریه،هندسه معرفتی و نظام تولید علم می داند.فرایندی دیالکتیکی میان عینیت اجتماعی و تولید علم که در مسیر دستیابی به علوم اجتماعی مبتنی بر مبانی نظری و فرهنگ اسلامی ایرانی است.
ملخص الجهاز:
در این پژوهش تلاش خواهد شد مبانی جهتگیری اصلی تحول در نظام تولید علم کشور در راستای دستیابی به علمی متفاوت از علوم رایج که علاوه بر آسیبزا نبودن در راستای تحقق آرمانهای اسلامی نیز کارآمد باشد، ارائه شود.
البته گفتنی است که تفسیر و تحلیل مکاتب علوم اجتماعی از موضوعی که دربارۀ آن تحقیق میکنند یکسان نیست؛ لذا پدیدههای اجتماعی با عناوین مشترک یا عناوین عرفیای که دارند موضوع پژوهش مکاتب مختلف قرار میگیرند، ولی با نگاهی عمیق تفسیر و درکی که از موضوعات در محدودۀ مکاتب مختلف صورت میگیرد میتواند به اختلاف موضوع یک علم در مکاتب مختلف تعبیر شود.
"/> توضیح نکتۀ دوم: ممکن است تصور شود اگر تغییر موضوع را مقتضی تغییر در علوم اجتماعی دانسته، و از سوی دیگر زمام تغییر موضوع را در دست انسان مختار بگذاریم (که عناوینی را برای تمشیت حیات اجتماعی ابداع و اختراع میکند)، آنگاه سرنوشت علوم اجتماعی را بهدست اختیار آدمی سپرده و دیگر نمیتوان سخن از عینیت<FootNote No="115" Text=" Objectivity"/> در این علوم به میان آورد و مدعی آن شد، و این به معنای پذیرش نسبیت در علم است.
اکنون میپرسیم با توجه به اینکه ابداع عناوین اجتماعیِ متفاوت به ظهور مکتب متفاوتی در عرصۀ علوم اجتماعی میانجامد، آیا نمیتوان با مدیریت عناوین اجتماعی به تحول برنامهریزی شدۀ علم مبادرت کرد؟ با توجه به مطالبی که تاکنون گفته شده است، میتوان با در نظر داشتن اهداف جامعه به ابداع عناوین اجتماعی به صورت خودآگاه و هوشمند روی آورد و در ادامه به مطالعۀ مناسبات میان عنوان جدید و سایر پدیدهها پرداخت و از این مسیر مکتب علمی جدیدی را که حاوی نظریههای جدید و روش متفاوت است، انتظار داشت.