خلاصة:
تصوف و عرفان اسلامی در تاریخ مذهبی ایران به ویژه در خراسان و دوره پیش از مغول، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. چگونگی روی کرد مذاهب گوناگون اسلامی به این پدیده و تغییر سو گیری ها در این زمینه در درازنای تاریخ آن، از مسائل مهم در این موضوع به شمار می رود. برخی از مذاهب تسنن همچون حنفی و شافعی، بیشتر به تصوف و عرفان گراییدند که خود این گرایش و ارتباط نزدیک، از سده پنجم به پیوند بیشتر عرفان با شریعت انجامید. گمان می رود علمای شافعی در این پیوند و رشد، بسیار تاثیر گذارده اند. تصوف در این دوره از پذیرشی برخوردار شد که بر پایه آن، به جرگه مذاهب اهل سنت درآمد. این مقاله می کوشد با توجه به منابعی همچون کتاب های تاریخی، ملل و نحل، رجال و طبقات و شرح زندگانی عرفا و علمای مذاهب به چگونگی پیوند تصوف با تسنن در خراسان و چیستی عوامل موثر در آن پاسخ گوید.
ملخص الجهاز:
پیوستگیهای تصوف و تسنن درخراسان سدههای سوم تا ششم هجری 1 دکتر هادی وکیلی 2 انسیه سادات حسینیشریف 3 چکیده تصوف و عرفان اسلامی در تاریخ مذهبی ایران بهویژه در خراسان و دوره پیش از مغول، از جایگاه ویژهای برخوردار است.
پیروان خراسانی تشیع نیز در این دوره اندکی بودند و آرامآرام تا سده ششم فزونی گرفتند؛ چنانکه شیعیان در سدههای ششم و هفتم شمار چشمگیری داشتند و از دید آماری، با پیروان تسنن (مذهب فراگیر در خراسان) رقابت میکردند.
پیروان کرامیه از طبقات فقیر شهر و روستا و صوفیان بیشتر از طبقه اعیان و علما و بزرگان معروف مذهب شافعی و حنفی بودند و شاید انگیزه گرایش مذهب حنفی و شافعی به تصوف، مخالفت همه آنان با کرامیه بوده باشد؛ زیرا این گروه فرقهای مذهبی، فقهی، کلامی و صوفیانه بود و زهد و عرفان افراطی کرامیه موجب جذب بسیاری از تودههای مردم به آنان و آسیبپذیری جایگاه دیگر مذاهب شده بود؛ بهویژه مذهب شافعی که با کرامیه بسیار مخالفت میورزید، به تصوف گرایید یا میتوان گفت تصوف آرامآرام به مذهب شافعی جذب شد تا بتواند با کنار زدن گروه افراطی کرامیه، خود جایگزین کمبود عرفانی طالبان آن باشد.
البته کوشش برای پیوستگی تصوف و شریعت در سده پنجم و پس از آن، ویژۀ مذهب شافعی نبود، بلکه برخی از حنفیان صوفی نیز به این پیوستگی توجه میکردند.
بهرغم رخنه عمیق تصوف در مذهب تسنن در این دوره، گرایشهای ضد صوفی نیز در برخی از اهلسنت متعصب دیده میشد؛ چنانکه ابنجوزی متکلم اشعری و شافعی مذهب در تلبیس ابلیس صوفیه بهویژه صوفیان زمان خود (قرن ششم) را به سختی انکار و آنان را به خوشگذرانی و آسایشخواهی توصیف کرد.