نقد ادبی و نظریه در ادبیات کودک مقالة

"تقسیم بندی دوم(که الزاما با موضوع اول، هم‌پوشانی ندارد)بین آن‌هایی است که از منظری‌ داشنگاهی/آکادمیک،به مطالعه ادبیات کودک‌ می‌پردازند(یعنی به صورتی انتزاعی و به خاطر نفس بررسی)و گروهی دیگر که برای هدفی خاص‌ به مطالعه دست می‌یازند(به طور کلی از دید سودمندی علمی)،تقسیم‌بندی سوم،مرزبندی‌های‌ درون گروهی گرایشات دانشگاهی صرف از یک سو و مرزبندی‌های درونی گروه عمل‌گرا از سوی دیگر است؛زیرا چه از حیث نظری و چه در عمل، دبستان‌های‌[مکتب‌های Schools ]نظری‌ انتقادی بسیاری وجود دارند(از سبک‌شناسی گرفته‌ تا رویکرد ساختار شکنانه)،هم‌چنین،دغدغه‌های‌ عملی نیز فراوان است(از مطالعات نظری درباره‌ ترجمه ادبی گرفته تا نظرپردازی دربارهء موضوع‌ معلولیت). هرچند می‌توان این بحث را مطرح کرد که‌ هنوز،آن چنان که بایسته و شایسته است،از متون‌ بنیادی و پژوهش‌های تاریخی محققانه،آن‌گونه که‌ در ادبیات به طور کلی به کار گرفته شده است،در ادبیات کودک چندان اثری نیست:با وجود این، وضعیت به تدریج در حال بهبودی است که در این‌ میان،به کتاب‌هایی هم‌چون«راه‌کارهای نیکی»2 اثر لین والون‌3،نوشته شده به سال 1995 باید اشاره‌ کرد."