ملخص الجهاز:
"2)مطابق با ویژگیهای آن روش،به این پرسشها جواب داده شده باشد:آیا پژوهش،موضوع-مسئله-خود را به روشنی بیان کرده است؟آیا انجام آن ضروری است؟آیا پژوهشگر بر پیشینهء موضوع مورد مطالعه تسلط دارد؟آیا روش انتخاب شدهء او، مناسب چنین موضوعی هست؟و آیا تا به انتها آن را بهدرستی پیموده؟نتایج تحقیق بهگونهای مشخص کدامها هستند و با نتایج تاکنون به دست آمده در قلمرو مباحث نظری ادبیات کودک، چه نسبتی دارند؟با کدام یافتههای موجود همخوانند و با کدام یافتهها ناهمخوان؟آیا نتایج به دست آمده،چیزی بر دانش موجود در حیطهء نظریهء ادبیات کودک میافزایند؟آیا پرسشهای تازهای را مطرح میکنند؟از این دیدگاه،اگر نتیجهای از نتایج پژوهش خطاست،باید اشکالی در یکی از مراحل پژوهش وجود داشته باشد که وظیفهء منتقد پژوهش،کمک به آکار شدن آن است.
هجری نیز درهمانحال که تلاش میکند سخنان خود را با استدلال و استناد نیز بیاراید،در طرح اندیشهء خویش معلوم نمیکند که آیا برای نخستین بار است که به چنین درکی رسیده،یا پیش از این نیز در جایی،از رویکرد خود سخنی به میان آورده است؟همچنین،او نه پیشینهء بحث خود را در کل نظریه ادبیات کودک آشکار میسازد و نه-آنگونه که انتظار میرود-از دلایل کنار هم چیدن اسطوره،تخیل و بازی و نیز رابطهء درونی این عناصر برای ساختن یک کل واحد، سخنی به میان میآورد.
همانگونه که پیش از این بارها اشاره کردم، نوشتهء او سرشار از اظهار نظرهای نامستند و نامستدل است(تنها مورد استثنا،تلاشی است که نقد نظریه،بیوجود نظریهای دیگر -که نزد منتقد است-و یا دستکم بدون رعایت روش،اگرچه بیفایده نیست، تاثیر چندانی در پیشبرد معرفت مورد بحث ما ندارد و لذت چندانی نیز برای طرفین گفتوگو به همراه نمیآورد او برای نشان دادن درستی برداشت خود از نظریهء دریدا دارد)."