خلاصة:
در این مقاله منطق و بنیاد آرای سیاسی امام خمینی از دیدگاه نظری اندیشه سیاسی تبیین خواهد شد. در این راستا پس از تبیین وضعیت (یا بحران) پیش از تأسیس سیاست، دلایل، چگونگی و غایت ورود به جامعه سیاسی و تأسیس سیاست در آرای ایشان بررسی خواهد شد. بررسی منشأ و مبنای گذار از وضع نامطلوب به جامعه مطلوب، و همچنین نتایج آرای ایشان برای تنواره یا شکل نظام سیاسی بخش دیگر این مقاله خواهد بود. در این پژوهش پس از تبارشناسی مبانی نظریه سیاسی امام خمینی در تاریخ فقهی و سیاسی شیعی، نشان داده شده این نظریه بر پایه دیدگاههای معرفتشناسی، جهانبینی، انسانشناسی و سعادتشناسی ایشان طرح شده است.
This article aims to explain the logic and foundations of Imam Khomeini's political views within the theoretical framework of political thought. In this regard، after explaining the situation (or crisis) before the establishment of policies، we will discuss reasons، manner and the objective to enter a political community and establishing policies according to Imam's standpoints. In the next part of this paper، the origin and basis of transition from adverse conditions to a desirable society as well as the results of his ideas for the organic or shape of the political system will be investigated. In this study، after representing the Genealogy of the foundations of Imam Khomeini's political theory in Shiite juridical and political history، we will argue that this theory was offered by Imam based on his epistemological، ideological، anthropological and prosperity view.
ملخص الجهاز:
اما پرسشی که در اینجا طرح می شــود آن است که انســانی که با ورود به این عالم تنها تابع شریعت حیوانات است ، و از ســوی دیگر، به دلیل لشکر شیطانی و جهلانی وجوه دنیوی اش در وی وجوه پیش برنده به سوی شقاوت وجود دارد، چگونه می تواند متوجه چنین قوانین و مقرراتی باشد؟ به نظر می رسد سرچشــمه ی شکل گیری چنین توجهی در انســان ها را از دیدگاه امام می باید در تمایل ذاتی انسان به حفظ نوع [حیاتش ] (ر.
(امام خمینی ، ١٣٨٥، ج ١٠: ٣٥٣) چنانکه از دیدگاه امام اســتنباط می شــود اگرچه قانون گذاری (و یا قوه ی مقننه ) مهم ترین قدرت و همچنین عامل گذار از وضع نخســتین به جامعه سیاسی است ، اما برای سعادت بشر تنها قانون گذاری کافی نیست ، بلکه پس از تشریع قانون باید قوه ی مجریه ای برای اجرای آن وجود داشــته باشد (ر.
اما اگر جایگاه قدرت قانون گذاری [قوه ی مقننه ] در عصر غیبت بنابر ضرورت حاکم بودن احکام الهی بر جامعه انسانی جهت گذار به جامعه سیاسی و جایگاه فقها در استنباط این احکام الهی بدون تردید است ، در مورد قدرت های دیگر تنواره ی نظام سیاسی به ویژه حکومت [قوه مجریه ] اشــکالی در دوره غیبت وجود داشــته اســت .
(امام خمینی ١٣٧٦الف :٩) هر چند این موضوع به نظر ایشــان نمی توانســت از طرف شارع اعلام نشده باشد، زیرا عدم تکلیف شکل حکومت در عصر غیبت همچون نقص در قانون گذاری اسلام معنی می شود، این ٤١ مهم بنابر آنچه در بالا در رابطه با ضرورت و اهمیت حاکم شــدن شریعت الهی همچون معیار گذار به جامعه سیاسی آمد مشروعیت دهنده ی ولایت فقیه به عنوان عامل گذار جامعه انسانی از وضع نامطلوب به جامعه مطلوب بود.