خلاصة:
از آغاز دهه 1990 م. پیرو تحولات روابط بینالملل و نیز حوزه تئوریپردازی، شرایطی بهوجود آمده است که طی آن با گسترش نقد به مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی جریان اصلی، مکاتب نظریهپردازی با اجتناب از جزمیت اثباتگرایانه و نیز ضد شناختی طیف تاملگرا توانستند هر چند اندک، مقولات ارزشی و هنجاری را در بطن نظریهپردازی جای دهند. نوشتار حاضر با محوریت موضوع عدالت بینالمللی تلاش دارد تا ضمن واکاوی تفاسیر این مقوله در مکتب جامعه بینالمللی چهارچوبی را فراهم آورد که بتوان از طریق آن به مقایسه اندیشههای امام خمینی (س) با اصول عدالتجویانه این مکتب مبادرت کرد. در این راستا، مهمترین محور توجه به این نکته است که در سپهر نظریهپردازی مکتب انگلیسی عدالت توامان با نظم تعریف میشود این در حالی است که در اندیشه امام عدالت مقولهای با اصالت است که تحقق آن نظم را ممکن می سازد.
Following international relations transformations and progress in theoretical studies from 1990 s، critics has promoted against ontological and epistemological dimensions of mainstream. Hence، reflexive theories could theorizing norms and ethical categories in their explanation. This article with emphasis on international justice seek to evaluate the conception in international society school and then to compare with Imam Khomeini though. The article argues although international society school concentrate on justice and order beside each other، in Imam though justice have had priority to order and if Justice is to prove to be true the order will be obtained.
ملخص الجهاز:
"(مشیرزاده ١٣٨٦: ١٧١) مکتب جامعه بین المللی با درک این واقعیت های تقلیل گرا، با معطوف کردن توجه خود به ابعاد گفتمانی و غیر مادی روابط بین الملل ، اهمیت دادن به نقش هنجارها، امکان بخشی به نگاه تفسیری - تاریخی و جدا کردن خویش از شیئت بخشی به پدیده ها باعث شده است تا بتوان امیدی را برای تحول روابط در راستای عادلانه تر ساختن آنها در مبانی نظری مشاهده کرد.
نوشــتار حاضر بــا درنظرگیری این محور بــا تمرکز موضوعی بر حــوزه نظریه پردازی و نیز بهره گیری از روش مقایســه ای دو ســوال عمده را محور پژوهش خود قرار داد؛ اول آنکه مقوله عدالت چگونه در نظریه پردازی مکتب جامعه بین المللی مفهوم ســازی می شــود؟ و دوم آنکه بسترهای تشابه و تفاوت اندیشه ای امام خمینی (س ) با این مکتب تئوریک روابط بین الملل در مقوله عدالت کدامند؟ در تلاش برای پاسخ گویی به این سؤالات ، بخش دوم این مقاله با طرح بحث پیرامون نقش و جایگاه و نیز حوزه فرانظری مکتب جامعه بین المللی به این نتیجه نایل آمد که اجتناب از مبانی اثبات گرایانه جریان اصلی و نیز حفظ فاصله با مبانی ضد معرفت شناختی جریان بازتاب گرایی روابط بین الملل باعث شده است تا رویکرد حاضر بتواند مقوله عدالت را مد نظر قرار دهد و از این جهت ضمن پذیرش الزامات و واقعیت های بین المللی ، ضرورت تعدیل ، اصلاح نگاه به جهان سوم و نیز توجه به بحرانهای مهم بین المللی را در تفاسیر همبستگی گرا و کثرت گرا را مطمح نظر قرار دهد."