ملخص الجهاز:
"اما یک روز در همین برکهء کوچک،یک ماهی به قلاب میافتد که سیاه نیست یک ماهی کوچک رنگی که دوست دارد دو بال زیبا داشته باشد تا بتواند در آسمان پرواز کند و با پرندههای دیگر مسابقه بدهد.
در«ماهی سیاه کوچولو»،از همان ابتدا با یک ماهی سیاه مواجه میشوی که در اندیشه آن است که همهء دنیا را بگردد و خودش را فقط به همان برکهء کوچک محدود نکند.
نمونه روشن آن،وقتی است که ماهی سیاه کوچولو با کفچه ماهیها و قورباغه روبهرو میشود به آنها میگوید که دنیا فقط همین برکهء کوچک و تنگ نیست که آنها درش میلولند.
» (ماهی سیاه کوچولو) تفاوت دیگری که در«ماهی پرنده»و «ماهی سیاه کوچولو»به چشم میخورد، بیان مرگ و نیستی و مواجه شدن ماهیهای قصه با آن است.
در«ماهی پرنده»،نویسنده گویی معذوریتی دارد که نمیخواهد مرگ پدربزرگش را به سادگی بیان کند: «یک روز ماهی پدربزرگ،وقتی از خواب بیدار شد،دید که خیلی خسته است و دیگر دلش نمیخواهد تکان بخورد."