ملخص الجهاز:
"داستان پروفسور دربارهء لقبی است که به طور اتفاقی به نوجوانی داده میشود.
نویسنده با پرشهای زمانی به سرعت صحنهء وقوع اتفاق را تغییر میدهد و به سراغ ماجرای بعدی میرودو این برای خوانندهء نوجوان مفهوم نیست.
داستان با لهجه شیرازی نوشته شده است و از این نظر بیشباهت به قصههای مجید که از اصطلاحات کرمانی استفاده کرده نیست،اما گاهی این اصطلاحها برای خوانندهء غیر شیرازی با معنا نیست.
نویسنده بهطور غیر مستقیم توانسته است شیرازی بودن قهرمانها و محل وقوع داستان را به خواننده بشناساند و کشف این موضوع برای خواننده نوجوان با شعف همراه است.
کند بودن ریتم داستان خود را مخصوصا در خواندنهای مجدد به خوبی نشان میدهد.
شاید این سئوال پیش آید که اگر مادر دخترک تنها پول پرداخت حق ویزیت برای یک نفر را دارد چرا به جای خودش،دخترش را به دکتر نشان نمیدهد،اما با کمی تعمق میفهمیم که او نمیخواهد قبول کند که چشمهای دخترش بیمار است."