ملخص الجهاز:
از خنکای گلویت بوسهای دهتا قبل از اینکه حنجرت آتش بگیردآقا بس است دیگر مگو از شعلههایتترسم که جان خواهرت آتش بگیرد یاسر حوتی *** جانم فدای لحظۀ جان دادن اوکار خودش را کرد آخر سر، زن اومانند کوچه باز غافلگیر گشته بسیار جانسوز است ساکت ماندن اواز بس که خون آورده بالا گوییا کهخون گریه دارد میکند پیراهن اوکرببلا شد حجرهاش، آن لحظهای کهاز تشنگی شد تیره چشم روشن اوآقا نمیترسد، خدا میداند این را از شدت زهر است میلرزد تن اوفرزند زهرا مثل زهرا خون جگر شداین را روایت کرد طرز رفتن او ای کاش مثل مادرش شب دفن میشدتا تیر بر جسمش نمیزد دشمن او با اینکه غمگینیم، اما شکر دیگرمخفی نشد مانند زهرا مدفن او محسن مهدوی *** حرف ناگفتۀ چشمان ترش بسیار استاشک او راوی یک عمر غم و آزار استروز و شب گریه کن روضۀ یک مسمار استقلب او زخمی از ضرب در و دیوار استداغهایی که کشیده است همه معروف استپس ببخشید اگر روضه من مکشوف استدر نماز شب و هنگام دعا میگریدصبح با گریه او باد صبا میگریدیاد آن کوچه و بی چون و چرا میگریدبعد چل سال بیادش همه جا میگریدقصد این بار من از شعر که آقا بودهقسمت انگار کمی روضه زهرا بودهزهر در تن نه که از غم جگرش میسوزدیاد مادر که بیفتد به سرش میسوزدغرق آتش در و پروانه پرش میسوزداز همان روز حسن با پدرش میسوزدکودکی بود ولی رنج پدر پیرش کردغم مادر دگر از زندگیاش سیرش کرد مهدی چراغ زاده *** اشعار شهادت امام رضا( با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمینآسمان خورد زمین عرش برین خورد زمینوسط کوچه همین که بدنت لرزه گرفتناگهان بال و پر روحالامین خورد زمیناین چه زهری است که داری به خودت میپیچیگاه پشت کمرت گاه جبین خورد زمیناز سر تو چه بگوییم؟ روی خاک افتاداز تن تو چه بگوییم؟ همین ...