خلاصة:
قیام های مردمی خاورمیانه در دهه ی گذشته بیش از هر تغییر و رخداد دیگری زمینه ساز ایجاد تحولات امنیتی ، سیاسی و اقتصادی در منطقه بوده است .با وقوع این تحولات و سپری شدن چندین سال از آغاز این قیام ها و تبعات نه چندان مطلوب این رخداد در کشورهای عربی، در انجمن ها و پژوهشکده ها پیرامون بررسی مولفه های شکل گیری این قیام ها و علل ناکامی آن مطالعات بسیاری صورت گرفته است که نتایج آن در ارتباط با تحلیل این موضوعات نقطه نظرات کاملا متفاوتی بر اساس تاثیر گذاری یک مولفه یا متغیر خاص مطرح گردیده است. در راستای این مطالعات در این مقاله تلاش شده است به این پرسش که مهم ترین مولفه های شکل گیری و علل ناکامی قیام های عربی خاورمیانه چه بوده است؟پاسخی مستند بر مبنای نظریه سازه انگاری ارائه گردد.یافته های این مقاله موید این امر است که شکل گیری قیام های عربی خاورمیانه در قالب یک پدیده اجتماعی ناشی از یک امر فرایندی بر مبنای تاثیرگذاری مولفه های معنایی و مادی چند بعدی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نظیر نارضایتی فرهنگی، تعارضات قومی ـ قبیله ای، بی اعتمادی به نظام های حکومتی و ساختار اقتصادی ناکارآمد بوده است. در حقیقت نه یک مولفه واحد بلکه مجموعه ای از این مولفه ها با تاثیر متقابل بر یکدیگر زمینه ساز قیام های مردمی در کشورهای عربی خاورمیانه گردید و باز در رابطه با علل ناکامی این قیام ها در دستیابی به اهداف مطلوب نیز شاهد تاثیرگذاری دلایل و علل گوناگون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نظیر گسترش تعارضات قومی ـ قبیله ای، بسط مطلق گرایی فرهنگی، تمامیّت خواهی جریان های سیاسی و از دست رفتن فرصت های اقتصادی در این کشورها هستیم.
ملخص الجهاز:
مولفه های اصلی شکل گیری قیام های خاورمیانه در بررسی علل شکل گیری قیام های مردمی در کشورهای خاورمیانه نمیتوان خلق این رخداد ها را ناشی از یک علت تک متغیره واحد معنایی یا عینی صرف دانست، بلکه هم امور معنایی نظیر نارضایتی روحی و روانی از وضعیت موجود فرهنگی و سیاسی که به سبب مطلق گرایی فرهنگی و سیاسی حاکم بر این کشورها و حذف فرهنگ ها و جریان های سیاسی متفاوت بوده نقش داشته است و هم باور به خودبرتر بینی های قومی، مذهبی و ملی که زمینه نارضایتی مردم از نظر معنایی را تقویت می نمود را در گسترش این نارضایتی ها باید دخیل دانست، آن چنانکه فقدان تساهل و تسامح اجتماعی در نزد افکار حاکم بر این جوامع امکان هرگونه پذیرش آراء متفاوت را نفی کرده و با هر اندیشه متفاوت بر مبنای منطق حذف پاسخ داده می شد، طبیعتا این دشمن پنداری های ذهنی که بر مبنای امور معنایی متفاوتی شکل گرفته بود در یک زمان سبب تجمیع خشم انباشته مردم این منطقه را رقم زده و مردم این مناطق بر اساس این نارضایتی های معنایی مترصد فرصتی برای تغییر شرایط در این جوامع بودند.