ملخص الجهاز:
"در بعضی از قطعهها،صرفا یک شوخ طبعی کودکپسندانه، پیافکنده شده است: «حالا فهمیدم چرا نوک دندانهایم مانند اره اره ماهی بنا به تاثیری که این سبک نوشتاری در مخاطبان دارد و نیز با در نظر گرفتن این نکته که کودکان و نوجوانان، از تکرار گریزانند و نوگرایی را دوست دارند، به نظر میرسد که دهه آینده،سالهای پدیداری ادبیات، «استاینستی»در ادبیات کودکان و نوجوانان ایرانی باشد بررسی موضوعات و قطعات کتاب«به کسی نگو» نشان میدهد که نویسنده، دغدغههای کودکان طبقات متوسط و بالاتر اجتماع و بالاتر اجتماع را مدنظر داشته است.
به همین سبب است که اینگونه داستانوارهها و شعرگونهها سطوح تخاطبی را از لحاظ حوزههای سنی، درهم مینوردد و حالی فراسطحی به آن میبخشد همانندهای روساختی و ژرفساختی کتاب«به کسی نگو»به«تور ماهگیری» سیلوراستاین تا اندازهای است که میتوان از آن به عنوان یک گرتهبرداری تعبیر کرد سادگی و صمیمیت و پاکی،فصول مشترکی دارد که این فصلهای مشترک،عامل همانندیهای محتوایی در آثار ادبی این حوزه میشود.
1-مخاطبان کتاب«به کسی نگو»کجا زندگی میکنند؟ شهر یا روستا؟ 2-مخاطبان کتاب یاد شده در چه لایهای از لایههای اجتماعی زندگی میکنند؟دارا یا متوسط؟متوسط یا پایین؟ 3-مخاطبان در چه سطحی از سواد خواندن و نوشتن قرار دارند؟ وقتی که بیشتر کودکان ایران در روستاها و با فرهنگ خاص اجتماعی و اقتصادی این مناطق زندگی میکنند،آیا نویسنده شهرنشین که مانند همه نویسندگان باید موضوع و دردی مشترک و عمومی را در اثرش بررسی کند،میتواند از نحوه زیستی نام ببرد که با ذهن مخاطب بیگانه است؟ کودک و نوجوان روستایی که حتی به آسانی نمیتواند اسم بعضی از خوراکیهای شهری را تلفظ کند،در متن کتاب به غذاهایی برمیخورد که در سفره ساده او نبوده و نیست."