خلاصة:
تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه بین «رهبری معنوی» و «هوش معنوی» با توانمندسازی معلمان زن متوسطه دوره اول ناحیه دو شهر اهواز صورت گرفته است. روش تحقیق، توصیفی ـ همبستگی است و جامعه آماری پژوهش را تمامی معلمان زن متوسطه دوره اول ناحیه دو اهواز (442 نفر) تشکیل می دهند که با روش نمونه گیری تصادفی ـ طبقه ای، 206نفر از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شده اند. برای گردآوری داده ها از سه پرسشنامه «رهبری معنوی فرای»، «هوش معنوی گینگ» و «توانمندسازی اسپریتزر» و برای تجزیه و تحلیل داده ها از «آزمون همبستگی پیرسون» و «تحلیل واریانس»استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که هم رهبری معنوی با توانمندسازی (05/0>r) و هم هوش معنوی با توانمندسازی (05/0>r) رابطه دارد.همچنین ابعاد هوش معنوی و رهبری معنوی نیز با توانمندسازی ارتباط دارند. از میان مولفه های هوش معنوی، تفکر انتقادی، آگاهی متعالی و توسعه حالت و تمامی مولفه های رهبری معنوی (چشم انداز، نوع دوستی، ایمان، معناداری، عضویت، تعهد و بازخورد) با سطح معناداری کمتر از 05/0، توانمندسازی معلمان زن را تبیین می کنند. ارزیابی معلمان زن از رهبری معنوی، هوش معنوی و توانمندسازی با توجه به سابقه خدمت متفاوت، اما ارزیابی آن ها از متغیرهای تحقیق با توجه به مقطع تحصیلی یکسان است.
ملخص الجهاز:
"گودرزوند چگینی و همکاران (2012) بیان کردهاند که بین هوش معنوی و پنج عامل رضایت شغلی معلمان (ماهیت کار خود، نگرش نسبت به سرپرستان، روابط با همکاران، فرصت برای ارتقاء و شرایط کار در محیط کنونی) رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیههای اختصاصی بین ابعاد رهبری معنوی (ابعاد بین چشمانداز، عشق به نوعدوستی، ایمان به کار، معناداری در کار، عضویت در سازمان، تعهد سازمانی و بازخورد عملکرد) با توانمندسازی معلمان زن دوره متوسطه اول ناحیه دو اهواز رابطه وجود دارد.
فرضیههای اختصاصی بین ابعاد هوش معنوی (تفکر انتقادی، تولید معنای شخصی، آگاهی متعالی و توسعه حالت هوشیاری) با توانمندسازی معلمان زن دوره متوسطه اول ناحیه دو اهواز رابطه دارد.
ضیایی و همکاران (1387) بر این امر تأکید دارند که رهبری معنوی با فراهم کردن زمینههای مساعد و پشتیبانیکننده به کارکنان - Contreras - Noi Lee & Nie نشان میدهد که آنها میتوانند با کوشش برای تحقق اهداف سازمان، نیازها و هدفهای خود را هم برآورده کرده و تواناییهای بالقوه خود را آشکار کنند.
شعبانیبهار و همکاران (1392) در نتایج تحقیقات خود بیان کردهاند که رهبری معنوی سبب ارتقای سطح توانمندی کارکنان میشود که این امر شامل احساس آزادی عمل، احساس شایستگی، باور نسبت به خویش، اطمینان نسبت به قابلیتهای درونی، احساس مؤثر بودن در اهداف سازمانی، داشتن فرصت لازم برای تأثیر بر دیگران، احساس معناداری در سازمان، انجام دادن وظایف متمایز در سازمان و لازم دانستن مهارتهای آموخته شده برای موفقیت در سازمان است."