ملخص الجهاز:
"شفیعی:در بین مجموعه آثاری که از این فرد در آنجا دیدیم،این اثر معمولیترین کار تصویرگر بود،ولی نمک خیلی خوبی داشت و مهمتر از همه اینکه در استفاده رنگها به یک آنالیز خیلی خوب رسیده بود و همین نکته،آن را برای گروه داوران برجسته کرده بود.
غریبپور:البته،علاوه بر طنزی که آقای شفیعی میگویند و خیلی شیرین است،آنها هم از همین موضوع تعجب کرده بودند که دوره قبل،یک کتاب با تصویرهای سیاه و سفید از ایران آمده و با این مشکلات به داوری رسیده،ولی حالا 19 کار برجسته از همان کشور در نمایشگاه ظاهر شده.
چیزی که به نظرم خیلی جالب آمد این است که همان هفته اول که وورکشاپ برگزار شد،قرار بود آقای دوشان کالای،با بقیه دستیارهایی که آنجا بودند،نمایشگاه کوچکی از کارهای خودش و از کارهایی که در براتیسلاوا انتخاب کرده بود یا توسط تصویرگران دیگر در مملکتش انجام شده بود و حرفی برای گفتن داشت،ترتیب بدهد.
حجوانی:چه اشکالی دارد که ما فرض کنیم متن داستانی واقعگراست،ولی تصاویرش واقعگرا نیست؟مگر اینگونه نمیشود؟ یعنی شما روی کل کتاب قضاوت میکنید؟اگرچه کتاب،یک ترکیب یکپارچه است،هنگام نقد،میتوان دو بخش متن و تصویر را از هم جدا کرد و گفت که داستان واقعگراست،به این معنا که محتمل الوقوع است؛ یعنی اگر این را به عنوان یک حادثه تعریف کنند،باور میکنیم که میتواند در عالم واقع هم اتفاق بیفتد،اما تصویرسازیاش نه!تصویرگر، پا را از نگاه صرف به متن فراتر گذاشته و آمده مسایل خودش را مطرح کرده و چهره دیگری به اثر داده."