خلاصة:
علم الهی از مسائل بسیار دقیق و دشوار فلسفه اسلامی است و نخستین فیلسوف اسلامی که به
طور جدی به این مسئله پرداخته، فارابی است. او از هر سه قسم علم الهی، به تفصیل بحث کرده
است. به باور او، علم خدا به ذات خویش به نحو حضوری است، نه به نحو صوری ارتسامی. علم
خدا به ممکنات در مقام ذات یا پیش از خلقت(علم ذاتی یا علم پیشین)، از طریق علم به صور
معقول اشیا در ذات خداست و از اینرو، به نحو صوری ارتسامی و از سنخ علم اجمالی است. او به
شبهه علم پیشین الهی، امکان اشیا و اختیار انسان نیز در ذیل این علم، پاسخ داده است. علم خدا
به ممکنات در مقام فعل یا پس از خلقت(علم فعلی)، از طریق علم به اسباب و علل عالیه ممکنات،
اشیا و امور جزئی ممکن را دربرمی گیرد و به نحو صوری ارتسامی و از سنخ علم اجمالی حاوی
تفصیلات است. اما در رساله فصوص الحکم، اگر از آن فارابی دانسته شود، تبیین دیگری از علم
الهی ملاحظه می شود. نظریه فارابی در علم الهی، در فلاسفه اسلامی بعدی، به ویژه ابن سینا تاثیر
فراوان نهاده، اما برخی دیگر مانند سهروردی (شیخ اشراق) و عدّه ای از پژوهشگران معاصر، آن را
نقد کرده اند. در نوشتار حاضر، اهم این نقدها تبیین و از دید نگارنده، مورد سنجش و ارزیابی قرار
خواهند گرفت. در مجموع، نظریه فارابی در علم الهی و اقسام آن، دارای نقاط قوّت و ضعف مهمی
است که در این مقاله به آن ها پرداخته خواهد شد.
ملخص الجهاز:
جهات فلسفي تفکر فارابي(که بر ابن سينا تقـدم دارد و مسـتقيما بـر وي بسـيار تـأثير نهـاده اسـت )٣ هنـوز چنـدان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ١ـ در نوشتار حاضر، مراد از تعابير پيش و پس ، نه قبل و بعد زماني، بلکه قبليت و بعديت رتبي يا ذاتي است ، چه در نظر فارابي و ديگر فلاسفه اسلامي، کليت عالم ، قديم (قديم زماني، در عين حادث ذاتي) است و از اين رو، هر موقع خدا بوده ، کليت عالم نيز وجود داشته است (مگر در مورد جزئيات متغيري که به وجود ميآيند و از بين ميروند، که اين ها به لحاظ زماني نيز حادث اند).
ملاحظه خواهد شد که در فلسفه فارابي، چنين علمي بـه نحـو «صـوري ارتسامي» و به تعبير فارابي از سنخ «علم عقلي بسيط » است کـه نـزد برخـي از متـأخرين بـه علـم اجمالي حاوي تفصيلات (علم کلي دربردارندة جزئيات ) تعبير شده است ، چه از طريق علم به اسباب و علل عاليه ممکنات ، به نحوي اشيا و امور جزئي ممکن را دربرميگيرد.
٨ـ در مورد تبيين فارابي از علم خدا به ممکنات پيش از خلقت يا در مقام ذات (علم ذاتي) از طريق علم او به صور عقلي اشيا، ممکن است اظهار شود که با توجه به معناي «صورت » در فلسفه فارابي و ارتباط وثيق آن با «ماهيت »، ميتوان چنين علمي را از سنخ علم صوري يعني با وساطت صورت ذهني، 1 همانند آن چه در مورد انسان اتفاق ميافتد، ندانست و به اين نحو تا حدي از ديدگاه فارابي دفاع کرد.
چنين علمي عين ذات خداست ، چه عالم و معلوم در آن ، يکي است و هيچ قبليت و بعديتي در کار نيست ؛ ٢ـ خدا قطعا به ماسوي خويش يعني به همه ممکنات ، در مقام ذاتش يا پيش از خلقت ، علم دارد(علم ذاتي يا علم پيشين ).