خلاصة:
فهم ما از زیبایی ریشههای فرهنگی دارد. فرهنگ و بازنمودهای فرهنگی، ملاکهای زیبایی را برای ما درطول تاریخ تبیین و تعریف میکند. بخش مهمی از ادراک زیبایی یعنی ادراک معنا، نشانها و نمادها علاهبر آنکه در زیباییشناسی واجد اهمیت خاص است، مشخصکنندة خصوصیات و چگونگی ارتباط مردم با هنرهای صناعی نیز هست. هنرهای صناعی بخشی یکپارچه از میراث فرهنگی بهشمار میروند و در بررسی زیباییشناسانه میراث فرهنگی در هنرهای صناعی همواره یک طرف رابطه را مردم تشکیل میدهند. در اینجا سوال اصلی این است که مردم در ارتباط با هنرهای فرهنگی، زیبایی را چگونه ارزیابی میکنند یا چگونه هنری را زیبا میدانند؟ متغیرهای تاثیرگذار بر درک زیباییشناسی هنرهای صناعی از دیدگاه مخاطب چیست؟ هنرهای صناعی بخش جداییناپذیر زندگی روزمرهاند و به زندگی و محیط فردی و اجتماعی شکل میدهند. مفهوم لذت ناشی از زیبایی در انسان سنتی از راه استفاده و کاربرد هنرهای صناعی در زندگی پدید میآمده است و ما نمیتوانیم این لذت را با لذت ناشی از هنر جدید مقایسه کرده و در یک عرض قرار دهیم. آثار هنری جدید که در امتداد سنت هنری گذشته تولید میشوند با یادآوری حس لذت از وجود خاطره زمانی و مکانی گذشته، معنا مییابند. ولی در بسیاری از موارد این یادآوریها بهعلت قطع در تکرار و استمرار، نیاز به تعلیلسازی دارد. در این پژوهش سعی
است به معیارهای فرهنگی مشترک برای لمس و درک زیبایی در هنرهای صناعی ایران پرداخته شود و این هدف، با توجه به تعریف فرهنگ و کارکردهای زیباییشناسی هنرهای صناعی دستیافتنی است.
ملخص الجهاز:
"دراینجا سؤال اصلی این است که مردم درارتباط باهنرهای فرهنگی، زیبایی راچگونه ارزیابی می کنند یا چگونه هنری را زیبا می دانند؟ متغیرهای تأثیرگذار بردرک زیبایی شناسی هنرهای صناعی ازدیدگاه مخاطب چیست ؟ هنرهای صناعی بخش جدایی ناپذیر زندگی روزمره اند وبه زندگی و محیط فردی واجتماعی شکل می دهند.
دراین پژوهش سعی شده است به معیارهای فرهنگی مشترک برای لمس ودرک زیبایی درهنرهای صناعی ایران پرداخته شود واین هدف ، باتوجه به تعریف فرهنگ وکارکردهای زیبایی شناسی هنرهای صناعی دست یافتنی است .
مجموعۀ نشانه های موجود در هنرهای صناعی درطی اعصار ودوران تاریخی هنری ایران ، فرهنگی ازنقوش صناعی را به وجود آوردند که سیر تداوم استفاده وکاربرد، درطیف وسیعی ازهنرهای صناعی فرهنگ سازی شده است وهنرمند هوشیار، مانند بافنده ای که هنر خود رابرای عرضه باتلفیق هنرهای جدید و نقوش سنتی پایدار ونونمایان می کند، نقش کلیدی برای تغییر همسو بافرهنگ هنری سرزمین خود بازی می کند.
در این تحقیق به موضوعات وابسته ، برای فهم آثار هنری سنتی پرداخته می شود که پیچیدگی ارتباط عناصر دخیل ، یکی از موانع مسیر رشد هنرهای صناعی است .
بنا به نظر ویلیامز، فرهنگ به معنای زیبایی شناسانۀ آن صرفا به هنر وپالایش حساسیت هنری می پرداخت ورشتۀ مطالعات فرهنگی برای پرهیز ازاین تنگنا باید به مفهوم انسان شناختی فرهنگ رومی آورد؛ همان نکته ای که ویلیامز آن رابه «روش کلی زندگی »تعبیرمی کرد.
درک مبانی ساختاری فرهنگ وارتباط زیبایی شناسی آثار هنری سنتی با دنیای مدرن که تغییری درذائقۀ زیبایی مخاطب آن ایجاد شده ، یکی ازراهکارهای حل مشکل این شکاف به نظر می آید."