خلاصة:
بررسی روابط دولتهای ایران و عراق، نشان دهنده این واقعیت است که گرچه پس از سقوط صدام فصل جدیدی در روابط این دو دولت گشوده شده است؛ اما با وجود تشابهات فرهنگی، تمدنی و دینی همچنان دولتهای ایران و عراق در بحث ایجاد همگرایی منطقهای و همکاریهای اقتصادی با مشکلات عدیدهای مواجه هستند. هرچند عوامل بیرونی موثری نظیر دخالتهای آمریکا، اوضاع آشفته و بیثبات سیاسی عراق را میتوان از عوامل موثر بر واگرایی اقتصادی دو کشور دانست؛ اما بهنظر میرسد مهمترین مانع همگرایی اقتصادی را باید در ساختار دولتهای مذکور جستجو کرد که در صورت عدم توجه کافی مانع از افزایش همکاریهای اقتصادی این دو کشور مهم منطقه حتی پس از ثبات سیاسی عراق خواهد شد. این پژوهش بهدنبال پاسخ به این پرسش است که «مهمترین مانع توسعه همگرایی اقتصادی دولتهای ایران و عراق چیست؟» مقاله ضمن بهرهگیری از آمار و دادههای مستند، با روش توصیفی، تحلیلی و با رویکرد اقتصاد سیاسی، این فرضیه را مورد آزمون قرار خواهد داد که «بهنظر میرسد پیامدهای حاصل از تداوم حاکمیت ساختار اقتصاد نفتی بر دولتهای ایران و عراق از مهمترین موانع همگرایی اقتصادی دو کشور میباشد». بر این اساس مقاله حاضر، در چارچوبی نظری و تلفیق شده از «نظریه دولت رانتیر» و «نظریه همگرایی» دولتها، میکوشد تا امکانسنجی همگرایی دولتهای ایران و عراق را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد
Geographical continuities, intraregional requirements, underdevelopment, and energy issue are among the issues which can justify the convergence of the Iran-Iraq economic relations; Iran and Iraq both are among Middle Eastern countries whose fundamentals of power and political legitimacy have been formed on the basis of religion. These two countries have many convergence grounds including Kurds issue, cooperation with OPEC, cultural and religious subjects, and the problem of foreign intervention. But despite the convergence factors, there are some factors such as capturing the regional consumer markets and production and the sale of oil that place the two countries against each other. This article by political economy approach and using a theoretical framework which is based on "the rentier state theory" and "integration theory" will assess the internal problematic of integration between Iran and Iraq by studying the structure of power in the region, and it will deal with the feasibility assessment of the convergence grounds of these two countries. This essay will show that domination of rentierism over the two countries’ state is the most significant obstacle for regional integration. Finally, the article will present some proposes which can help the promotion of economic cooperation and integration between Iran and Iraq in the region.
ملخص الجهاز:
"مقایسه وضعیت ایران و عراق بر اساس شاخص آزادی اقتصاد )به تصویر صفحه مراجعه شود) ٦ـ نتیجه گیری این نوشتار کوشید تا نشان دهد حاکمیت ساختار رانتیر بر دولت های ایران و عراق به واسطه فرآیندهای آسیب زای درونی منجر به بروز عوامل جدی برای انسداد روابط و عدم تحقق همگرایی اقتصادی در روابط دو کشور شده است ؛ این مقاله هم چنین با بهره گیری از آموزه های نظریات همگرایی به ویژه نظریه اشپیگل و کانتوری که همگرایی را حاصل توسعه یافتگی نهادهای سیاسی، مکمل بودن اقتصادها، وجود تعابیر مشترک از امنیت و برقراری رابطه دیالکتیک فرهنگی میدانند؛ در مجموع نشان داد که وابستگی اقتصادی دولت ها به نفت از سویی موجب عدم تحقق توسعه سیاسی لازم به ویژه در عراق و از سوی دیگر موجب نامکمل بودن اقتصادهای دو کشور شده است ؛ در نتیجه دو پیش شرط اساسی همگرایی را با اشکال اساسی مواجه ساخته است .
در همین حال آن چنان که نظریه پردازان دولت رانتیر بر نقش رابطه معنادار میان درآمدهای نفتی و گسترش منازعات سیاسی اشاره میکنند؛ به نظر میرسد حاکمیت ساختار رانتیر و درآمدهای نفتی ولو به صورت غیرمستقیم ، موجب شده است تا اختلافات و شکاف های قومیتی و مذهبی که از پیش در عراق وجود داشت به واسطه تداوم دخالت خارجیان و خلأ قدرت در عراق پس از صدام در شکل رقابت های ایدئولوژیک بازتولید شوند و به ویژه کشورهای عرب منطقه نیز که ساختار اقتصادی کمابیش مشابهی با ساختار اقتصادی ایران و عراق دارند، میزان قابل توجهی از درآمدهای نفتی خود را صرف نظامیگری و خریدهای تسلیحاتی به منظور پیگیری جنگ های نیابتی با ایران و شیعیان در عراق سازند."