خلاصة:
گری گاتینگ(Gary Gutting) از فیلسوفانی است که در زمینه فلسفه دین آراء ارزشمندی دارد. وی رویکردهای فیلسوفانی مانند ویتگنشتاین، آکویناس و پلانتینگا را در مواجهه با توجیه باورهای دینی رویکرد مستقل از حقیقت می نامد و البته چنین رویکردی را نادرست می داند. در خصوص رویکرد ویتگنشتاینی گاتینگ معتقد است غیر دین داران نیز با شناخت قوانین حرکت های بازی زبانی دین تاحدی هرچند اندک زبان دین را فهم کرده و می توانند سازگاری یا ناسازگاری میان باورهای دینی را تشخیص داده و ارزیابی کنند. از آنجا که گاتیتنگ معتقد است نظریات ویتگنشتاینی تصویر دقیقی از زبان دین ارائه نمی دهد، وی در ادامه دیدگاه توماس آکویناس در خصوص زبان تمثیلی از دین را با تکیه بر تقریر دیوید بورل مورد بررسی قرار می دهد. اما وی معتقد است ارائه تصویری از خدا با زبانی که کاملا مخصوص به خدا بوده و در مورد سایر موجودات کاربردی ندارد، همچنان گزاره خدا وجود دارد را بی نیاز از توجیه نمی کند. در نهایت گاتینگ پس از تقریر دیدگاه پلانتینگا دیدگاه وی را نیز مخدوش دانسته و معتقد است کاملا محتمل است که مومنان معتقد به پایه بودن باور به وجود خداوند و مومنان معتقد به پایه نبودن باور به وجود خداوند به لحاظ معرفتی همتا باشند به گونهای که نتوان نظر یکی را بر دیگری ترجیح داد. نهایتا گاتینگ دیدگاه های مستقل از حقیقت را ناکارآمد دانسته و معتقد است رویکرد حقیقت محور در توجیه باور به خدا با موفقیت بیشتری همراه خواهد بود.
Justification of believe in God had been one of the most challenging problem throughout history of philosophy. The problem is "is believe in god epistemically justified?" Gutting's theory in justification of theism is combined of two parts. He critiques Witgenstainian's view firstly, and then considers Aquinas’, Plantinga's, and some other views as incorrect views on theism. Gutting says that Witgenstainians and Tomistic approaches cannot draw a religious language exactly. He also considers Plantinga's view as an incorrect view, because it is completely possible that the viewpoint of believers in believing to the existence of God to be evaluate epistemologically as true as the non-believers’ view to the nonexistence of God. Discussing his own view, Gutting justifies believing in God regarding the religious experience. This article explains Gutting's critique of Witgenstainian's, Tomistic and Planting's approach on justification of believe in God.
ملخص الجهاز:
در خصوص رويکرد ويتگنشتايني گاتينگ معتقد است غير دين داران نيز با شناخت قوانين حرکت هاي بازي زباني دين تاحدي هرچند اندک زبان دين را فهم کرده و ميتوانند سازگاري يا ناسازگاري ميان باورهاي ديني را تشخيص داده و ارزيابي کنند.
گاتينگ بحث خود راجع به ديدگاه ويتگنشتاين در خصوص توجيه باورهاي ديني و به ويژه باوربه خدا را اينگونه آغاز ميکند که روشي استاندارد در منازعات در باب باور وجود دارد که در موارد زيادي قابل استفاده است .
(Sellar, 1963, Ch 11) گاتينگ در توضيح ديدگاه نقطه نظر سلارز ميگويد با توجه به چنين نگاهي ميتوان گفت ، در انديشۀ ويتگنشتايني اين امکان وجود دارد که بتوان حرکت هاي يک بازي زباني را بدون فهم انتقال هاي به درون زبان ويا انتقال هاي به بيرون زبان فهميد.
در نتيجه بايد بگوييم که وجود خداوند همان ماهيت اوست يا در قالب يک طرح کلي ميتوان گفت : « خدابودن يعني موجود بودن »(to be god is to be to-be) اما اين سخن ساختاري نادرست دارد چون در جايي که ميبايست يک صفت را به کار برد، از يک واقعيت موجود يعني «بودن » استفاده شده است .
و اگر اينگونه باشد پس ساختن يک زبان نمادين براي سخن گفتن در مورد خدا فقط مبتني بر يک امر لفظي و زباني است و در نتيجه اين ادعا که ما ميتوانيم بصورت نمادين در مورد خداوند صحبت کنيم نيز خود شکن خواهدبود(٥٨ p ,١٩٨٢ ,Gutting).