خلاصة:
یافتن مبانی قرآنی برای عناوین مهم حقوقی همچون مسئو لیت مدنی می تواند باعث
وحدت حقوقی جوامع مسلمان دنیا شود؛ زیرا قرآن تنها منبع حقوق ی مورد قبول همه
جوامع حقوقی اسلامی است. برخی محقق ان معتقدند آ ی ات نف ی ظلم در قرآن کر یم
می تواند به عنوان مبنای قرآنی مسئولیت مدنی قرار گیرد. باتوجه به اهمیت این ادعا ،
پژوهش حاضر درصدد راستی آزمایی این ادعا می باشد. پژوهش پیش رو از سه بخش
اصلی تشکیل شده است؛ در بخش نخست، به معناشناسی برخی موضوعات کلیدی
پژوهش همچون مسئولیت مدنی، ظلم، ضمان و ... پرداخته شده است . در بخش دوم ،
قلمرو ظلم و اینکه آیا بر افعال غیراختیاری انسان نیز ظلم صدق می کند ، بررس ی شده
است. در بخش سوم، به بررسی ملازمه یا عدم ملازمه حرمت ظلم و ضمان پرداخته شده،
در نهایت اثبات شده است که آیات منع ظلم در قرآن نمی توانند به عنوان مبنا ی قرآنی
مسئولیت مدنی مطرح باشند.
ملخص الجهاز:
"ظلم و مسئولیت مدنی برای اینکه منع ظلم در قرآن کریم بتواند بهعنوان مبنای قرآنی مسئولیت مدنی محسوب شود، باید دو مطلب پذیرفته شود: اولا، باید پذیرفته شود که هرگونه زیان و خسارت مالی یا حقوقی، ظلم محسوب میشود؛ اعم از اینکه آن زیان و خسارت بهعمد وارد شده باشد یا سهوی باشد؛ بهعبارتدیگر پرسش اصلی این است که آیا ظلم بدون قصد نیز محقق میشود؛ یعنی برایمثال آیا میتوان فعل کسی را که در خواب مال دیگری را تلف کرده است، ظلم دانست یا اگر پدری در خواب بغلتد و نوزادش را بکشد، آیا قتل او ظلم محسوب میشود و عنوان ظالم بر او صدق میکند؟ روشن است که اگر اعمال غیرارادی انسان نتواند از مصادیق ظلم محسوب گردد، آیات نفی ظلم در قرآن کریم نمیتواند مبنای مسئولیت مدنی بهحساب آید؛ زیرا دلیل، اخص از مدعاست.
در ذیل روایت سکونی از امام صادق( که میفرماید: «قال رسولالله(: من ظلم أحدا ففاته فلیستغفر الله فإنه کفارة له: اگر کسی به دیگری ظلم کند و فرد مظلوم بمیرد، آنگاه ظالم باید برای مظلوم استغفار کند و این کفاره ظلم وی است» (خمینی، 1415، ج1، ص480)؛ امام خمینی در پاسخ این اشکال که ممکن است مطرح شود آیا استغفار، کفاره حقوق مالی تلفشده مظلوم نیز میشود، مینویسد: استغفار، کفاره گناه ظلم وی محسوب میشود، ولی سبب برائت وی از حقوق مالی مظلوم نمیشود؛ زیرا وی بهواسطه تلف و ید، ضامن شده است (همو)؛ یعنی ایشان فقط برای ظلم، حرمت تکیفی قائل شده است که با استغفار حل میشود، ولی حکم وضعی ضمان را نه بهخاطر ظلم، بلکه بهخاطر حصول اسباب شرعی آن همچون تلف و ید دانسته است، یا مثلا کسی که حری را حبس کند، به وی ظلم کرده است، ولی ضامن نیست؛ چون بر او ید ندارد (نجفی، 1404، ج37، ص41)؛ پس ظلم محقق شده است، ولی ضمان خیر و این امر نشان میدهد که ایشان ظلم را مبنای ضمان ندانستهاند."