خلاصة:
ﯾﮑﯽ از ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت ﭘﺮداﻣﻨﻪ ﮐﻪ ﻋﻤﺪه ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎن ﯾﻮﻧﺎن ﻗﺪﯾﻢ ﺑﺪان ﭘﺮداﺧﺘﻪ اﻧﺪ، ازﻟﯿﺖ ﺟﻬﺎن آن ﮐﻮﺷﯿﺪه اﺳﺖ. ﺳﻨﺖ دﯾﻨﯽ و ﺑﻪ ﺗﺒﻊ آن ﻣﺘﮑﻠﻤﺎن ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺑﺎ آن ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ داﺷﺘﻪ و در رد اﻧﺪ. ﺷﯿﺦ ﻣﻔﯿﺪ ﺟﺰو ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﺘﮑﻠﻤﺎﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺤﺚ از ﺣﺪوث زﻣﺎﻧﯽ و ﮐﺮان ﻣﻨﺪی زﻣﺎﻧﯽ ﺟﻬﺎن ﭘﺮداﺧﺘﻪ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺗﻘﺎﺑﻞ او ﺑﺎ ﺟﺮﯾﺎن اﻋﺘﺰاﻟﯽ، او ﺧﻂ ﻣﺮز روﺷﻨﯽ ﻣﯿﺎن ﻧﻮع ﻋﻘﯿﺪه ﺷﯿﻌﯽ و اﻋﺘﺰاﻟﯽ در اﯾﻦ ﺑﺎب ﻣﯽ ﮐﺸﺪ و ﻣﻌﺘﺰﻟﻪ را ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ اﻋﯿﺎن ﺛﺎﺑﺘﻪ در ردﯾﻒ ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎن ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺷﺎﮔﺮد او ﺳﯿﺪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻃﺮح دﻻﯾﻞ ﻋﻘﻠﯽ و رﯾﺎﺿﯿﺎﺗﯽ ﻣﯽ ﮐﻮﺷﺪ ﮐﺮان ﻣﻨﺪی زﻣﺎﻧﯽ ﺟﻬﺎن را ﺗﺒﯿﯿﻦ ﮐﻨﺪ. ادﻟﮥ ﺗﻨﺎﻫﯽ ﮔﺬﺷﺘﮥ زﻣﺎﻧﯽ، در آﺛﺎر ﺷﺎﮔﺮد ﺳﯿﺪ ﻣﺮﺗﻀﯽ، ﯾﻌﻨﯽ اﺑﻮاﻟﻔﺘﺢ ﮐﺮاﺟﮑﯽ ﻧﯿﺰ دﻧﺒﺎل ﺷﺪه و ﺣﺘﯽ در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ﺑﺎ ﺳﯿﺪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎری و ﺗﺒﺎدل ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. در ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺣﺪوث زﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺷﺮک و دﻫﺮی ﻫﺎی ﻣﺘﮑﻠﻤﺎن، رد ﮔﺮی ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽ ﺷﺪه، وﻟﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ ﺑﺮﺧﯽ دﻻﯾﻞ رﯾﺎﺿﯿﺎﺗﯽ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه ﺑﺎ رﯾﺎﺿﯿﺎت اﻣﺮوزی ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ ﻧﺪارد، اﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮان ﺗﻘﺮﯾﺮی ﻣﻘﺒﻮل از آن اراﺋﻪ داد.
ملخص الجهاز:
<FootNote No="3" Text=" ضمن اینکه مشاهده میشود برخلاف غزالی، قول معتزله یا قول فلاسفۀ مسلمان حمل بر شرک نشده، بلکه فقط نادرست دانسته شده است؛ یعنی شیخ مفید یا سید مرتضی بر این تأکید نمیکنند که اگر اعتراف به حدوث ذاتی در کار باشد، قول به دیرینگی زمانی به شرک میانجامد.
اما پرسشی که میتوان اینجا بدان توجه کرد این است که اگر همین تقریر دربارۀ آینده را در مورد گذشته انجام دهیم چه اشکالی پیش میآید؟ از دید سید مرتضی این مقایسه نابجاست، «زیرا وجود آینده اقتضای عدم تناهی ندارد، ولی نفی آغاز اقتضای آن را دارد» (شریف مرتضی، 1405ق: 61).
اینک، شاهبیت سید مرتضی این دلیل است که: «و مما یدل علی أن الحوادث أول أوانها متناهیة، أنه لو کان لا أول لها لوجب أن یکون فاعلها لم یفعل شیئا منها إلا بعد أن فعل ما لا نهایة له، و هذا مما لا یصح؛ لأنه لو صح ذلک ماضیا لصح مستقبلا، و فی علمنا باستحالة أن یبتدی بفعل ما لا نهایة له ثم یفعل بعد ذلک فعلا من الأفعال، دلیل علی تناهی الحوادث»؛ و از جمله چیزهایی که دلالت میکند آغاز زمانی پیدایش امور حادث متناهی است، این است که اگر اینگونه بود که آغاز نداشت، باید فاعل آنها فقط وقتی یکی از آنها را انجام میداد که قبل از آن بینهایت فعل انجام داده باشد، و این شدنی نیست، زیرا اگر این در مورد گذشته، شدنی باشد باید دربارۀ آینده نیز شدنی باشد و همین که میدانیم محال است کاری را آغاز کند که نامتناهی است و (تازه) بعد از آن بخواهد کاری را انجام دهد، دلیل بر کرانمندی امور حادث است (شریف مرتضی، 1405ق: 61).