خلاصة:
یکی از مهمترین مخاطرههای اقتصادی در کشورهای دارنده دریافتیهای نفتی امکان شکلگیری بیماری هلندی است. بیماری هلندی سبب میشود بازدهی بخشهای غیرقابل تجارت (زمین و مسکن) بیش از بخشهای قابل تجارت (صنعت و کشاورزی) شده و سرمایههای اقتصاد به بخشهای کمتر مولد منتقل شود. راهکار مقابله با این مشکل، کاهش بازدهی بخش زمین و مسکن از طریق برقراری مالیات بر بازدهی این بخشها است. در این مقاله با استفاده از مدل رشد نئوکلاسیک، عملکرد مالیات بهینه بر سرمایه مسکن در برابر سرمایههای غیرمسکن در قالب مدل تعادل عمومی بررسی میشود. بر اساس نتایج نظری، مالیات بهینه بر سرمایه مسکن به کشش جانشینی بین مصرف غیرمسکن، مسکن و اوقات فراغت بستگی دارد. از آنجا که بیماری هلندی در کشورهای نفتی سبب میشود کشش جانشینی بین سرمایه مسکن و اوقات فراغت کاهش یابد؛ از اینرو، مالیات بهینه سرمایه مسکن باید بیش از مالیات بر سرمایه کسب و کار باشد. بر اساس نتایج حاصل از شبیهسازی مدل در ایران، با اخذ مالیات از بازدهی مسکن، مالیات سرمایه کسب و کار و نیروی کار کاهش مییابد.
In oil exporting countries، the formation of Dutch disease is one of the major problems in economy. Dutch disease causes the outcome of non-tradable sectors (land and housing) to be increased compared with the tradable sector (industry and agriculture) and economic capitals transferred to less productive sectors. When facing with this problem، the solution is to reduce the profit of non- tradable sectors by the help of tax. In this paper، by using neoclassical growth model، determining an optimal tax on housing capital compared with non-housing capital will be studied. According to the results، optimal tax on capital depends on elasticity of substitution between consumption non-housing، housing and leisure times. Since Dutch disease causes the elasticity of substitution between housing capital and leisure time to be decreased، housing capital optimal tax should be more than the tax on non-housing capital. Based on the results obtained by simulating the model in Iran، the tax on businesses and labor will be decreased by the tax on housing profits.
ملخص الجهاز:
از آنجا که بیماری هلندی در کشورهای نفتی سبب میشود کشش جانشینی بین سرمایه مسکن و اوقات فراغت کاهش یابد؛ از اینرو، مالیات بهینه سرمایه مسکن باید بیش از مالیات بر سرمایه کسب و کار باشد.
با وارد کردن اعتبارات سرمایهای مسکن و سرمایه کسب و کار در قید بودجه خانوار در فرمول (8) خواهیم داشت: (به تصویر صفحه رجوع شود) استدلالی مشابه آنچه در بالا بیان شد؛ نشان میدهد که میتوان با به کارگیری نرخ ثابت و مثبت مالیات بر سرمایه کسب و کار، مالیات بر سرمایه مسکن، مالیات صفر بر نیروی کار و انجام اعتبارات سرمایهگذاری که برقرار کننده باشد، به بهین اول دست یافت.
با استفاده از شرایط داده شده بهین اول قید بودجه خانوار در فرمول (8) به صورت زیر بازنویسی میشود: (به تصویر صفحه رجوع شود) این معادله بیان میکند تخصیص انتخاب شده توسط دولت باید سازگار با بهینهسازی افراد باشد.
با درنظرگرفتن تابع مطلوبیت تعریف شده نتایج زیر به دست میآید: نتیجه 1 : اگر در نتیجه بهین دوم را میتوان با یک ساختار مالیاتی که در آن نرخ مالیات بر اجاره برابر نرخ مالیات بربازدهی سرمایه کسب و کار است به دست آورد و هر زمان که ، سرمایه مسکن و کسب و کار با نرخ متفاوت مشمول مالیات میشوند.
com [1] Benjamin [2] Devarajan [3] Weiner [4] Parvin [5] Dezhbakhsh [6] Bruno [7] Davis [8] Ossowski [9] Fedelino [10] Land Value Taxation [11] Capital Gain Taxation [12] Vacant Home Tax [13] Stamp Duty Land Tax [14] Klein [15] Antipa, P.