ملخص الجهاز:
"با این همه،کینز در اواسط دههء 1930 نظر داد که بعضی وقتها پساندازها درون تشکها و بالشها جمع میشوند،قیمتها و مزدها همیشه با تقاضاها نزولی هماهنگ میشوند و کاملا این احتمال برای یک اقتصاد وجود دارد که دچار سقوط و بحران شدید شود،مگر آنکه دولت روی تقاضا تأثیر بگذارد.
"تا مدتی به نظر میرسید که لوکاسیسم( Lucasusm ) برای آینده دانشگاه شیکاگو موجی را به وجود آورده باشد (چون لوکاس در 1974 به آنجا برگشته بود)و آن موج به MIT )و هاروارد به عنوان مرکز تفکر اقتصادی سرایت کرده است،ولی منطق انتزاعی لوکاس و سایر اقتصادانان نیوکلاسیک منجر به نتیجهای کامل شد که سیاست پولی و مالی دولت نباید تأثیری روی اقتصاد واقعی داشته باشد.
این دو جنبه اقتصاد به آسانی در بخشهای اقتصاد دانشگاهها همزیستی نداشتهاند و بعضی اوقات حتی در فکر همان افراد هم با یکدیگر درگیر میشدند: ساموئلسون از دانشگاه MIT در توصیههایش به"کندی"، رییس جمهور وقت آمریکا و نیز در کتاب درسیش برای دورههای کارشناسی،توضیحات کینز درباره پدیده اقتصاد کلان را به طور کامل ارایه میکرد و در همان احوال،کتاب مشهورش به نام"بنیانهای تحلیل اقتصادی"به نسلهایی از دانشجویان فوق لیسانس میآموخت که چگونه به اقتصاد خرد به صورت الگوهای ریاضی نگاه کنند.
مهمترین ابزار در این تحلیل،یک نظریه بازی ( Game-theory )بود-یعنی مطالعه موقعیتها مثل بازی پوکر و شطرنج که در آنها بازیکنان میباید بر مبنای (به تصویر صفحه مراجعه شود) @دو رکود اوایل دهه 1980 که توسط فدرال رزرو ایجاد شد،اغلب اقتصاددانان را مجاب کرد که سیاست پولی قادر است تأثیری واقعی داشته باشد."