خلاصة:
انسان به نیروی عقل در مقام کردار قرار میگیرد. کردار انسانی ساخته شناخت و خواست (= اراده) اوست. کردارهای عقلی تابع قانونهای واقعیاند که میتوانند و شایستهاند که اراده را متعیّن سازند. عقل این قانونها را کشف میکند و خود را به پیروی از آنها ملزم میبیند. نبرد عقل با خواستههای غریزه تا منضبط کردن آنها لازم است، لیک بخش قابل توجهی از تواناییهای عقل در نگهداشت غرایز از طغیان و سرکشی در برابر قانونهای کرداری هزینه و صرف میشود. در کنار این شیوه از سلوک، سلوک دیگری است که تمام تواناییهای عقل شناختاری و کرداری را در عالیترین وضعیت ممکن متمرکز کرده، نیروی غرایز به تبع آن به نیکی و درستی میگراید. در نوشتار حاضر، این سلوک به ملاک نام برهان صدّیقین، سلوک صدّیقین نامیده شده است؛ زیرا تصدیق شناختاری نخست در آن به امری تعلق میگیرد که در واقع، بر همه چیز تقدم دارد و اراده نیز از خواست و فرمان او متعین میشود. سالک و رونده این مسیر حرکت خود را یکسره از توجه تام به خدا آغاز میکند و هرچه را در مسیر خود میبیند در حیطه توجه به خدا مییابد تا به مقصد خود که خداوند است، برسد.
It is with the power of the intellect that one can be in a position to do an action. The human action is a result of his knowledge and want (that is, will). Rational actions obey real laws that can, and are apt to, determine the will. The intellect discovers such laws and finds itself obliged to obey them. In the nature, the intellect faces its instincts. However, a remarkable portion of the intellects capacities is devoted to stop the indiscipline and disobedience of instincts in the face of the laws of action. Besides such a conduct, there is another conduct in which all capacities of the cognitive and conative intellect are devoted to the best possible condition, as a result of which instinctive powers tend to goodness and rightness. In this paper, this conduct is referred to as the conduct of Men of Truth (sulūk al-$iddiq!n), because the primary object of the cognitive affirmation of the truth (ta%d!q) is that which is prior to everything else - that by whose want and command the will is determined. The traveler of this path begins by a full attention to God, finding everything on the way to be in the domain of attention to God, until he arrives his destination, that is, God.
ملخص الجهاز:
انسـان در مرتبـۀ نخسـت بـا جهـان محسوس و آثار، احکام و لوازم آن - چه در مرتبۀ شناختاری و چه در مرتبۀ رفتاری - روبه رو می شود و با موجودات این جهان کنش و واکنش یا فعل و انفعال دارد و از همین جهت است که حضور او در طبیعت به طوری سامان مییابد که اگر شرایط بسیار ویژهای در این تعامـل برقرار نباشد، بقای انسان در آن ممکن نخواهد بود.
ملاحظه می شود که طریق صدیقین در عقل نظری یا علـم حصـولی، حرکـت خـود را از یافته ای در بن و حاق عقل آغاز میکند؛ زیرا هیچ مرتبه ای از مراتب دیگر دستگاه جامع عقلی شرایط لازم برای درک خداوند را، به مثابه هستی پیراسته از هرگونه شرط و مـرز و محـدودیت ، ندارد.
به سبب امکانات مندرج در طبیعت عقل ، این امکان وجـود دارد کـه در سـیر اسـتکمالی عقل حصولی، مسیر صدیقین ، برای انسانی که در این مرتبۀ استکمالی عقل قرار گرفتـه اسـت آشناتر از طریق های دیگر باشد.
در مسیر دوم که شایستۀ نـام «مسـیر صـدیقین » است ، انسان در عین حضور در جهان محسوس، حرکت و سلوک خود را از عقل محض آغاز میکند تا احکام آن به سوی جهان محسوس، متصل درونی و منفصل بیرونی، راه یابد و همـۀ متعلقات آن را زیر پوشش خود قرار دهد.
صدیق ، بـا توجـه تـام بـه مقـام کردگـار و خداوندی، حرکت خود را آغاز میکند و از راه مراحل ادراکی و عملی عقل به سوی مخلوقات خدا رفته همۀ آنها را در احاطۀ حضور خداوند درک میکند و با همـۀ آنهـا در احاطـۀ حضـور خداوند معاشرت میکند.