خلاصة:
یکی از مهمترین عواملی که در دهههای اخیر بنیان جامعه و باورهای مردم بهویژه جوانان را تهدید میکند، جنبشهای نوین شبهدینی است. از این رو، در پژوهش حاضر میزان تمایل دانشآموزان به جنبشهای نوین شبهدینی و عوامل مرتبط با آن بررسی شده است. تحقیق حاضر پژوهشی کمّی است و اطلاعات نیز به روش پیمایشی گردآوری شده است. جامعه آماری پژوهش دانشآموزان دوره متوسطه آذربایجانشرقی بوده که از میان آنها 570 نفر به روش نمونهگیری طبقهای تصادفی انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده که حاوی روایی صوری و پایایی بالای 8/0 میباشند. برای تحلیل دادهها از نرمافزارهای 24SPSS و 8/8LISREL استفاده شده است. براساس یافتههای توصیفی پژوهش، از هر صد دانشآموز 25 نفرشان به جنبشهای نوین شبهدینی تمایل نشان دادهاند. بالاترین میزان تمایل به ترتیب به سایبابا و اکنکار و پایینترین میزان تمایل نیز به پائولو کوئلیو و کاستاندا تعلق دارد. نتایج تحقیق نشان داد که میزان دینداری، میزان شناخت از جنبشها، کیفیتگذران اوقاتفراغت و میزان اعتقاد به سحر و جادو تاثیری معنادار بر تمایل دانشآموزان به چنین جنبشهایی داشته است. از میان متغیرهای تاثیرگذار، میزان دینداری و کیفیت گذران اوقات فراغت، نقشی کاهنده و پیشگیریکننده و میزان شناخت و اعتقاد به سحر و جادو نقشی افزایشی و ترغیب کننده در تمایل به جنبشهای نوین شبهدینی دارند.
In recent decades, new quasi-religious movements have been a serious threat to the foundations of society and people beliefs, especially those of the youth. Hence, this study was undertaken to examine student's tendency towards new quasi-religious movements and its correlates. The current work was a survey-based quantitative research. The statistical population of the study comprised high school students from East Azerbaijan out of whom 570 individuals were selected via random stratified sampling. The data gathering tools were questionnaires with established face validity and reliability indices of higher than 0.8. For the purpose of data analysis, SPSS 24 and LISREL 8.8 were utilized. Descriptive results indicated that 25 out of every 100 students have shown inclination to new quasi-religious movements. Students showed the highest tendency to Sai Baba and Eckankar and the lowest tendency rates were observed for Paulo Coelho and Castañeda. The results showed that level of religiosity, the extent of familiarity with the movements, quality of leisure activities, and the extent of belief in magic and witchcraft have significant effects on student's inclination to such movements. More specifically, level of religiosity and quality of leisure activities play a hindering role and the level of familiarity with the movements as well as belief in magic and witchcraft play a promoting role in the tendency towards new quasi-religious movements.
ملخص الجهاز:
از این رو، در پژوهش حاضر میزان تمایل دانش آموزان به جنبشهای نوین شبه دینی و عوامل مرتبط با آن بررسی شده است .
از این رو پژوهش حاضر با هدف شناخت میزان تمایل به جنبشهای نوین شبه دینی در میان دانش آموزان استان آذربایجان شرقی و عوامل مرتبط با آن انجام شده است .
قنادزاده (١٣٩٠) در پژوهش خود ادعا کرده است که پدیده هایی چون صنعتی شدن ، مدرنیسم با همه اسباب و لوازم آن : ظهور خردگرایی، انسان گرایی، تکثرگرایی و سکولاریسم ، تعاملات فرهنگی، تاثیر جامعه شناسان و بحث جنسیت از علل اجتماعی و همچنین تمایلات مذهبی، جستجوی هویت ، تمنای رسیدن به آرامش ، تنهایی و افسردگی و ارضای نیازمندیها و سبک زندگی راحت تر نیز از عوامل روانشناختی زمینه ساز گسترش جنبشهای نوین دینی بوده است .
بر این اساس فرضیه هایی برای مطالعه و بررسی تدوین شده است که عبارت اند از: بین میزان اعتقاد به خرافات ، سحر و جادو و تمایل به جنبشهای نوین شبه دینی رابطه وجود دارد.
تحلیل همبستگی و نتایج مدل سازی نشان داد که کیفیت گذران اوقات فراغت در تمایل دانش آموزان به جنبشهای نوین شبه دینی تأثیر معکوس و منفی داشته است .
دینداری نیز یکی از مهم ترین متغیرهای پژوهش است که تأثیر منفی و معکوس بر میزان گرایش دانش آموزان به جنبشهای شبه دینی داشته است .
در مجموع آنچه از تبیین یافته های پژوهش حاضر بر میآید این است که میزان شناخت نسبت به این جنبشها، کیفیت گذران اوقات فراغت ، میزان دینداری و اعتقاد به سحر و جادو از دلایل تمایل دانش آموزان به جنبشهای شبه دینی به شمار میروند.