خلاصة:
گسترش آسیب های اجتماعی و جرایم از جمله مسائل اجتماعی عمده ای است که امروزه
گریبانگیر بسیاری از جوامع کنونی خصوصا" جهان سوم که در حال گذر از سنت به مدرنیته هستند
می باشد، جرم و انحراف از جمله نتایج آسیب های است که ریشه اجتماعی دارد و فرد مانند سایر
رفتار ها آن ها را یاد می گیرد. پژوهش حاضر که از نوع توصیفی-تحلیلی است، با هدف بررسی عوامل
اجتماعی- اقتصادی مرتبط با نوع جرم صورت گرفت، روش به کار رفته در این پژوهش، روش پیمایش
بوده و برای جمع آوری داده ها از ابزار پرسشنامه طیف لیکرت پنج گویه ای استفاده شد. جامعه آماری
مجرمان شهر سرپل ذهاب بود که تعداد 150 نفر به عنوان نمونه آماری تعیین گردید. روش نمونه
گیری، نمونه گیری احتمالی ساده بوده و برای سنجش فرضیات پژوهش از آن جا که متغیر وابسته از
نوع اسمی چند بعدی بود از روش آزمون های آماری ناپارامتری و نوع کای اسکوئر و به صورت ساختگی
از رگرسیون چند متغیره استفاده شد. همچنین برای مشخص شدن روابط بین متغیرها از روش تحلیل
مسیر استفاده شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین سطوح دین داری، پیوند اجتماعی،
محرومیت نسبی، خانواده نابسامان، طبقه اجتماعی، آزادی جوانان، سطح تحصیلات و وضع تاهل با نوع
جرم پیوستگی آماری معناداری وجود دارد.
ملخص الجهاز:
"حال اگر خانواده ها بیش از حد لازم فرزندان خود را آزاد گذاشته و در نوع روابط و نوع دوستان آنان هیچ دخالتی نداشته باشند احتمال زیادی دارد که این افراد در گروه های بزهکار عضو شوند و ناخواسته وارد دنیای جرایم و انحرافات اجتماعی شود در واقع رویکرد فرصت جرم و کنترل اجتماعی نیز این ادعا را تایید کرده اند و بیان می دارند که هرچقدر افراد در معرض انجام رفتار بزهکاری قرار گیرند و با افراد بزهکار تعامل داشته باشند و کنترلی بر رفتار آنان نباشد و فرصت رفتار انحرافی برای آنان بیشتر محیا گردد احتمال وقوع رفتار خلاف قانون در این افراد بیشتر می شود در واقع تفکر حاکم بر این نظریه این است که صرف وجود بزهکار و بزه دیده جرم واقع نمی شود بلکه باید فرصت و موقعیت مناسب برای ارتکاب نیز فراهم باشد درواقع همان امری است که در فلسفه تحت عنوان فراهم بودن مقتضیات و فقدان موانع شناخته شده است( محمدنسل،١٣٨٥: ٢٩٤).
را در مورد بزهکاری نوجوانان به کار برده است، این نظریه پرداز معتقد است که موفقیت به عنوان هدف فرهنگی الزاما به طبقه ای وابسته نیست ولی می تواند جامعه را تقسیم کند به طوری که نوجوانان طبقه پایین به ناچار به سوی بزهکاری رانده می شوند چون بین خواسته های آنان و فرصت های قانونی فاصله فاحشی وجود دارد و راه های دستیابی به هدف برای بسیاری از آنان مسدود است این نکته در پژوهش حاضر مورد سنجش واقع شد و مشخص شد که افراد که به طبقه اجتماعی پایینی از لحاظ ثروت، موقعیت اجتماعی و تحصیلات قرار دارند احتمال بروز جرم در بین آنان بیشتر است."