خلاصة:
بررسی نظریه معرفت در اندیشه علامه مجلسی به عنوان شخصیتی شاخص در حوزه اخبار و احادیث از
یک سو و جریان اصحاب معارف یا همان مکتب تفکیک از سوی دیگر موضوع مورد پژوهش این نوشتار
است. پرسش مطرح این است که چه رابطه ای میان این دو نظریه وجود دارد. آیا می توان نظریات اهل
تفکیک را قرائتی دیگر از اندیشه اهل حدیث دانست. از این رو با مقایسه جداگانه هر کدام از این دو
جریان و با هدف شناخت بیشتر جریان اصحاب معارف به این نتیجه دست یافتیم که همگونی نظرایات
معرفتی این دو از تشابه قابل توجهی برخورار است به گونه که نظریات اهل تفکیک در این مسئله را در
واقع باید همان نظریات اصحاب حدیث دانست.
ملخص الجهاز:
طبق این دیدگاه در مورد رابطۀ عقل و دین، معرفت و شناخت خدا چگونه حاصل می شود؟ آیا با استدلال و اکتساب یا با فطرت و بداهت؟ علامه مجلسی به این سوال اینگونه پاسخ می دهد که معرفت خدا فطری و برای انسان است.
) علامه براي تاييد قول خود سخني را از محدث استرآبادي در فوائد المدينه ذكر مي كند: كه معرفت خدا به اين است كه او را خالق عالم بدانيم و اينكه بايد معلمي از طرف او براي مخلوقات فرستاده شود تا اينكه آنچه كه مورد رضايت و غضب اوست از آن امور فطري كه خداوند به الهام فطري خودش در قلوب بندگان قرار داده است آگاه كند.
) علامه می گوید: شايد مراد از معرفت در اينجا معرفت خداوند سبحان مي باشد كه به صورت فطري در نهاد بندگان قرار داده شده است يا با قرار دادن نشانه هاي روشن در آفاق و انفس خود را به بندگان معرفي نموده است و دليل براين امر این جمله است که «ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَيْهِمْ» يعني ارسال رسول بعد از معرفت فطری خداوند واقع مي شود و نیز اینکه عذر انسان جاهل را خواستن بدون اينكه آگاهي نسبت به آن امر داشته باشد و او را برای ترک آن امر عقاب کردن قبح عقلي دارد.