خلاصة:
هدف: هدف مطالعه حاضر، ارزیابی نسبت علم و مکتب در اقتصاد اسلامی در آرای شهید مطهری و شهید صدر و ارائه الگوی پیشنهادی در این زمینه می باشد.
روش: روش مطالعه، اسنادی با رویکرد توصیفی- تحلیلی است. یافته ها: شهید مطهری با تمایز بین روابط اعتباری با روابط طبیعی در اقتصاد، معتقد است که روابط طبیعی راجع به قوانین عام اقتصادی اند که محدود به مکتب خاصی نیست؛ در حالی که روابط اعتباری یا قراردادی مرتبط با قوانین در مکتب یا فلسفه خاص است. شهید صدر نیز قائل به تمایز بین مکتب و علم در اقتصاد است؛ به طوری که مکتب، زیربنا و علم، سطوح روبنایی را تشکیل می دهد. وی الگوی منطقه الفراق را طرح کرده که مطابق آن، دولت اسلامی- در صورت تحقق- شرعا می تواند اقدام به وضع قانون کند.
نتیجه گیری: مکتب و جهان بینی، سطوح زیربنایی علم اقتصاد اسلامی را تشکیل می دهند که لایتغیر و غیر قابل ابطال است. نظریه علمی نیز رو به واقعیت عینی دارد که متکی به دیدگاه شخص یا مجموعه ای از اندیشمندان است و خصلت تغییرپذیری و نیز ابطال پذیری تجربی دارد. اعتبار و کفایت یک نظریه علمی، بستگی به میزان اشراف اندیشمند مسلمان به مفاهیم مکتبی خود از یک سو و نیز میزان برخورداری وی از دانش علمی لازم و آگاهی از مسائل روز از سوی دیگر دارد. همچنین نهاد اقتصادی در اسلام، یک وجه برجسته اخلاقی نیز دارد که استواری این نهاد بستگی به میزان جامعه پذیری و درونی سازی گزاره های اقتصادی- اخلاقی اسلام توسط کنشگران در نظام اجتماعی دارد.
Objectives: The present article aims at studying the difference between Science and school in Islamic economy; Based on martyr motahhary and martyr sadr views including a suggestive pattern.
Method: The method of the article is analysis of documents and analytic-descriptive approach.
Results: The results of the research indicate that shahid motahhary distinguishes between arbitrary and natural relations in economy and believes that natural relations are about general rules of economic and is not limited to a specific school; while arbitrary relations are related to rules of a school or specific philosophy. Shahid sadre is also believes in the distinction between school and science in economy so that school consist of the fundamentals and science is at the surface. He has also suggested the pattern of "parting region" according to which Islamic state can legislate legally.
Conclusion: The author of the article concludes that school and world-view include the fundamental aspects of Islamic economic science and which is immutable and unfalsifiable. Scientific theory is also tending toward objective reality based on scientist's viewpoint and is mutable and empirically falsifiable. The validity of a scientific theory depends on the knowledge of Muslim scientist on his school on one hand and his scientific and up to date knowledge on the other hand. In addition the economic institute in Islam has also ethical aspect.
ملخص الجهاز:
لذا هدف مقاله، ارزیابی تطبیقی این دسته از موضوعات است که در اسلام: - علم اقتصاد چیست و نسبت آن با مکتب چگونه است؟ - در مواجهه با مسائل جدید به چه طریقی میتوان مسائل اقتصادی را با نگاهی معرفتشناختی حل و فصل کرد؟ - موضوع فرض و ابطال در علم (نظریه) اقتصاد اسلامی چه حدود و ثغوری دارد؟ - اجتهاد چه نقشی در نظریهپردازی اقتصادی دارد؟ این مقاله با رویکردی اسنادی و با توجه به محتوای دو کتاب «نظری به نظام اقتصادی اسلام» اثر شهید مطهری(1388) و جلد دوم کتاب «اقتصادنا» نوشته شهید صدر(1357)، تلاش دارد تا مختصات مذکور را مورد ارزیابی قرار داده، یک الگوی پیشنهادی ارائه دهد.
از سوی دیگر، در رابطه با آرای اقتصادی شهید صدر نیز مقالاتی با موضوع بانکداری بدون ربا(موسویان، 1385)، عدل(نمازی و لشکری، 1391؛ حسینی، 1387؛ جمشیدی، 1386)، هویت اقتصاد اسلامی(میرمعزی، 1385) و روششناسی شهید صدر(آقانظری، 1388) منتشر شده که مطالعۀ میرمعزی و آقانظری نگاهی است جامع و نقادانه مرتبط با مقالۀ حاضر.
این دو مطالعه، هر چند به موضوع مکتب و علم در دیدگاه شهید صدر پرداخته، اما یک سؤال اساسی پاسخ داده نشده و آن این است که اگر علم در مقابل مکتب نیست، پس چه رابطهای بین علم و مکتب در اقتصاد اسلامی وجود دارد؟ این مقاله تلاش دارد به ابعاد آن بپردازد و الگوی پیشنهادی خود را ارائه دهد.