خلاصة:
باورهای فرد دربارهی خود از موضوعات اساسی و مهم روانشناختی محسوب میشود که میتواند زمینهی
موفقیت تحصیلی و اجتماعی فرد را فراهم کند و همزمان نیز به وسیلهی آن متاثر شود. باورها یا عقیدهها،
اندیشههایی هستند که فرد به درستی و حقانیت آنها اعتقاد دارد. باورها دو نوع منطقی و غیرمنطقی هستند.
تفکرات غیرمنطقی، فرضها و باورهای سوگیرانهای هستند که فرد نسبت به خود، جهان اطراف و آینده
دارد، این افکار موجب سوگیری ادراک فرد از رویدادها شده و احساسات و رفتارهای او را تحت تاثیر
قرار میدهند، مشکلات روانشناختی و مرتبط با افکار غیرمنطقی هستند. هدف این پژوهش بررسی نقش
دنیاگرایی و کنترل زبان با باورهای شخصیتی بود و بر پایه ٣ فرضیه پایه گذاری شد ١-دنیاگرایی، باورهای
شخصیتی، کنترل زبان را پیشبینی میکند و این دو پیشبینی کننده باورهای شخصیتی میباشند.
ملخص الجهاز:
به اعتقاد اليس (٢٠٠١) هيچ رويدادي ذاتاً نميتواند در انسان آشفتگي رواني ايجاد کند؛ زيرا تمام محرکها و رويدادها در ذهن معنا و تفسير ميشود و بر اين اساس ، سازش نايافتگيها و مشکلات هيجاني ناشي از نحوه تفسير، تعبير و پردازش اطلاعات حاصل از محرکها و رويدادهايي هستند که افکار و باورهاي غيرمنطقي در زير بناي آن ها قرار دارند، و دانش ها و باورهاي فرد، از آگاهي درباره تجارب شناختي (مثل نگراني از نگراني) و راهبردهاي فراشناختي (مثل سرکوبي افکار يا استفاده از روش هاي حواس پرتي) خود تشکيل شده است .
اين نوع تفکر و اعتقاد فرد، غيرمنطقي و غيرعقلاني است ، زيرا دوري و ٢٦ / فصلنامه تحقيقات جديد در علوم انساني، دوره جديد، شماره هشتم ، بهار ١٣٩٧ * * * * * اجتناب از يک کار، سخت تر و دردناکتر از انجام آن است و علاوه بر مشکلات و نارضايتيهاي بعدي، موجب کاهش اعتماد به خود نيز ميشود.
Storch ٤٠ / فصلنامه تحقيقات جديد در علوم انساني، دوره جديد، شماره هشتم ، بهار ١٣٩٧ * * * * * در مطالعه فلانلي ١٤و همکارانش (٢٠٠٨) که در آن رابطه بين باور خوشايند به زندگي پس از مرگ و برخي اختلال هاي روان پزشکي بررسي شده است ، نتايج نشان داد که بين باور به زندگي پس از مرگ با افسردگي و اضطراب و وسواس ، رابطه منفي معنادار وجود دارد که حاکي از اهميت نقش دنياگرايي بر خطاهاي شناختي که منشأ اختلالات رواني است ، ميباشد.