خلاصة:
هدف: بررسی اثربخشی آموزش شناختی مبتنی بر مفروضه ها و قواعد به شیوهی گروهی بر نگرش به بی معنایی زندگی و سرسختی روان شناختی زنان سرپرست خانوار با کیفیت زندگی پایین
روش:در یک طرح نیمه آزمایشی از نوع گروه های کنترل نامعادل، ۳۰ نفر از زنان سرپرست خانوار بعد از غربالگری اولیه به صورت نمونه گیری هدفمند در دو گروه آزمایش (۱۵) و کنترل (۱۵) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش مداخلات آموزش شناختی مبتنی بر مفروضه ها و قواعد را دریافت کردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه دیدگاه های شخصی کوباسا، شاخص نگرش به زندگی و پرسشنامه کیفیت زندگی بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمون t برای نمره های افتراقی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج آزمون t برای نمره های افتراقی نشان داد که تفاوت میانگین در نگرش به بی معنایی زندگی و سرسختی روان شناختی بین دو گروه معنی دار است؛ بنابراین آموزش شناختی مبتنی بر مفروضه ها و قواعد به شیوه ی گروهی باعث افزایش سرسختی روان شناختی و کاهش نگرش به بی معنایی زندگی در زنان سرپرست خانوار با کیفیت زندگی پایین شده است.
Purpose: The purpose of this study was to investigate the effects of group-based cognitive
training based on assumptions and rules on the attitude toward the nonsense of life
and hardiness of female households with low-quality life.
Method: In a quasi-experimental and nonequivalent control group design, 30 women
households respectively after initial screening By Target sampling assigned in two
experimental (15) and control (15) groups. The experimental group received
interventions for cognitive training based on assumptions and rules. The instruments
that used in this study were personal views survey (hardiness), life regard index and
quality of life survey. Data were analyzed by using analysis of covariance and t-test
for the differential score.
Findings: The t-test for the differential score showed that the mean difference in attitude to
life and hardiness between the two groups is significant. Therefore, group-based
cognitive training based on assumptions and rules has increased psychological
hardiness and reduced the nonsense attitude to life in female households with low
quality of life.
ملخص الجهاز:
یافته ها: نتایج آزمون t برای نمره های افتراقی نشان داد که تفاوت میانگین در نگرش به بی معنایی زندگی و سرسختی روان شناختی بین دو گروه معنیدار است ؛ بنابراین آموزش شناختی مبتنی بر مفروضه ها و قواعد به شیوه ی گروهی باعث افزایش سرسختی روان شناختی و کاهش نگرش به بیمعنایی زندگی در زنان سرپرست خانوار با کیفیت زندگی پایین شده است .
در تحقیقات قبلی نشان داده شده است که اثربخشی مداخله شناختی- رفتاری ,Ganje( (٢٠١٥ ,Zargar&Mehrabizadehonarmakd, Davodi آموزش مدیریت استرس به شیوه ی شناختی - رفتاری (٢٠١٥ ,Seyfi&Rezaeeardani, Faridhoseini, Borhanifaghani ( درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس (٢٠١٥ ,Shakarami &Shahkarami, Zahrakar, Moradizade, Davarnia ( روان درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد (٢٠١٤ ,Moradijo&Mohabatbahar, Akbarim, Molki ) و آموزش مهارت های زندگی ,Hekmatravan &Khani, Samsamshariat, Mehdad, Taki, Korangbeheshti ( (٢٠١٣ ,Zahrakar &Mahmodi, Shabani ;٢٠١٤ باعث بهبود کیفیت زندگی گروه مداخله شده است .
لذا سؤال اصلی این پژوهش ، این است که آیا آموزش شناختی مبتنی بر مفروضه ها و قواعد به شیوه ی گروهی بر نگرش به بیمعنایی زندگی و سرسختی روان شناختی زنان سرپرست خانوار با کیفیت زندگی پایین تأثیر دارد؟ روش طرح پژوهش نیمه آزمایشی ١ و از نوع گروه های کنترل نامعادل ٢ است .
بنابراین میتوان بیان داشت که آموزش شناختی مبتنی بر مفروضه ها و قواعد به شیوه ی گروهی باعث کاهش نگرش به بیمعنایی زندگی و افزایش سرسختی روان شناختی در زنان سرپرست خانوار با کیفیت - زندگی پایین میشود.