خلاصة:
استدلال دیویدسن علیه اعتبار تمایز «طرح مفهومی» و «محتوای تجربی»، یا بهاصطلاح «جزم سوم تجربهگرایی» بحثهای فراوانی را برانگیخته است. دو ایراد کلی به دیدگاه دیویدسن از این قرار است: ۱. بر خلاف ادعای دیویدسن، استدلالهای او «اصل ایده یک طرح مفهومی» را مردود نمیشمارد، بلکه انتقادهای او صرفا به برداشت خاص کواین از «طرح مفهومی» وارد است. ۲. کل استدلالهای دیویدسن مبتنی بر آموزههای معناشناختی او است و پذیرش و رد آنها اساسا وابسته به موضعی است که در برابر نظریه معنای او اتخاذ میکنیم. در این مقاله پس از بیان مختصر استدلال دیویدسن و دو ایراد یادشده، انتقاد تازهای به استدلال دیویدسن مطرح میکنیم به این مضمون که استدلال دیویدسن علیه تجربهگرایی حتی در صورت موفقیت نتیجهای ضعیفتر از آنچه خود او ادعا میکند بهدست میدهد. حتی اگر فرض کنیم استدلال دیویدسن صحیح است، او فقط نشان داده نظریههایی که تجربهگرایان تا به حال عرضه کردهاند نمیتواند نقش توجیهی تجربه حسی را تبیین کند. از اینجا، بر خلاف ادعای دیویدسن، نمیتوان نتیجه گرفت که ارائه چنین تبیینی علیالاصول ممکن نیست. به طور خاص به یکی از پاسخهایی که تجربهگرایان در سالهای اخیر ارائه کردهاند اشاره میکنیم، که دست کم از گزند انتقادات ضدمبناگرایانه دیویدسن در امان است.
Davidson’s arguments against the validity of distinction between “conceptual scheme” and “empirical content”, namely “the third dogma of empiricism”, have caused numerous debates and several objections. Two general criticisms are as follows: 1. Davidson’s arguments, contrary to his claim, do not reject “the very idea of conceptual scheme,” but his critics merely can be applied to Quinces’ specific interpretation of conceptual scheme. 2. All Davidson’s arguments are based on his semantic views, accepting and denying the arguments rely on the standpoint which has been taken about his semantic theory. In this paper, after a brief description of Davidson’s main argument and the mentioned objections, we have presented another critic implying that even if regarded Davidson’s arguments successful, he has only shown that any attempt already made by empiricists has failed to justify the epistemic role of sensual experience. Despite of his claims, it cannot lead to providing such explanation principally is impossible. Particularly, one of the recent responses made by empiricists, at least will be kept safe from his anti-foundationalist objections
ملخص الجهاز:
اگر اين نکتۀ مهم را در نظر داشته باشيم که هدف انتقـاد ديويدسـن در واقـع «طـرح مفهـوميِ کـوايني» است ، آنگاه اين پرسش اهميت مييابد که آيا برداشـت کـوايني تنهـا برداشـت ممکـن از ايـدٔە طرح مفهومي است ؟ حتا به فرض درستي و استواري استدلال هاي ديويدسن ضد «طرح مفهومي کوايني»، آيا نميتـوان برداشـت ديگـري از «طـرح مفهـومي» ارائـه کـرد کـه اسـير دوگـانگي طرح /محتوا نباشد و مثلاً بتواند تفاوت هاي قابل توجـه و غيرقابـل انکـاري را کـه در حـوزه هـاي مختلف فرهنگي و مذهبي و زباني و تاريخي ميبينيم ، تبيين کند؟ در ادامه مختصراً به دو ملاحظه اشاره ميکنيم که نشان ميدهند چرا «طرح مفهومي کوايني» تنها برداشت ممکن از ايدٔە «طرح مفهومي» نيست .
١-٦- نقص ديدگاه هاي تجربه گرايانه دربارة نقش معرفتي تجربۀ حسي استدلال اصلي ديويدسـن در دفـاع از ادعـايش عليـه تجربـه گرايـي مـيخواهـد نشـان دهـد تجربه گرا نميتواند پاسخ مقنعي براي اين پرسش بيابد که «چـه رابطـه اي ميـان تجربـۀ حسـي و باور وجود دارد که بر مبناي آن ميتوان گفت تجربۀ حسي بـاور را توجيـه مـيکنـد؟» بـه بيـان ديگر ديويدسن در پي اين است که نشان دهد عليالاصول هيچ نوع رابطۀ معرفتي ميـان تجربـۀ حسي و باور نميتواند وجود داشته باشد؛ منظور رابطۀ معرفتي رابطه اي ميان تحريکات حسي و يک باور است که بر پايۀ آن ، بتوان گفت محرکهاي حسي آن باور را توجيـه مـيکننـد.
اسـتدلال محـوري ديويدسن بر ضد ايدٔە «طرح مفهومي» در پي آن بود که نشان دهد نميتوان به روشني مشخص کرد که چه رابطه اي بايد ميان طرح مفهومي و محتواي تجربي برقرار است ، تا بـا تکيـه بـر ايـن رابطه بتوان معياري براي اينهماني طرح هاي مفهومي ارائه کرد.