پشت درخت توت؛ روایت نسلی در توهم بودن و نبودن مقدمة ومراجعة

"در بین داستان چند جا شاهد مکالمه‌ی نویسنده با همسرش و ابراز دل‌نگرانی‌های معمول زن برای او هستیم و معلوم می‌شود که این دو پسری به نام سهراب هم دارند، که پدر همواره سفارش او را به زنش می‌کند. "میهمان" اما کسی است که نویسنده کمی بعد از ورودش به خانه‌ی پدری درست در کنار تک درخت توتی که وسط حیاط است او را می‌بیند، و کمی بعد پی می‌برد فقط اوست که این موجود را می‌بیند. "میهمان" انگار بخشی از وجود نویسنده است. زن و شوهر مبارزی که با وجود داشتن دو فرزند پسر در همان سال‌های اول به دلیل مبارزات شوهر و کوچ او به فلسطین از هم جدا می‌افتند، شوهر در هنگام بازگشت از فلسطین به ایران می‌میرد و چند سال بعد با ازدواج پسر بزرگ‌تر عروس نسرین هم به داستان وارد می‌شود. "پشت درخت توت" درواقع آیینه‌ای است از زندگی نسلی که در دوره‌ای از تاریخ معاصر ما هم بودند و هم نبودند."