خلاصة:
تاویل در آموزه مهدویت از مهم ترین ترفندهای فرقه های انحرافی به شمار می رود. تاویل که کشف معانی باطنی و غیرظاهر از نصوص دینی است دارای ظرفیتی است که بهره گیری از مفاهیم دینی را گسترش می دهد و از این رو مورد توجه بسیاری از فرقه ها قرار گرفته است. از آن جا که تاویلات فرقه ها بدون ضابطه و در راستای اهداف فرقه ای صورت می گیرد؛ مایه بسیاری از مشکلات و انحرافات شده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به پیامدها و آثار تاویل گرایی فرقه های انحرافی در موضوع مهدویت می پردازد. نتایج تحقیق از تقسیم پیامدهای تاویل فرقه ها در دو بخش پیامدهای درونی و در اندیشه فرقه ها و پیامدهای بیرونی مربوط به اجتماع سخن می گوید. تاویل در حوزه نخست، باعث گرایشات انسان خدایی در اندیشه منجی، نفی شریعت و درهم ریختن نظام معرفتی امامت و مهدویت شده است و در دومین حوزه، القای شک و تردید در باورداشت مهدویت، بسترسازی برای پیدایش ادعاهای جدید، فرقه سازی های چندگانه و بسط اباحی گری در جامعه را در پی داشته است.
Interpretation in the teachings of Mahdiism is one of the most important tricks of diverse denominations. Interpretation، which reveals insignificant meanings of religious texts، has the capacity to extend the use of religious concepts and is therefore considered by many sects. Because the interpretations of the sects are done with denominational and sectarian goals، there are many problems and deviations. This research، using a descriptive-analytic method، deals with the consequences and interpretations of deviant sects in the subject of Mahdism. The results of the research speak of the division of the consequences of the interpretation of sects into two parts: the internal consequences and the thoughts of the sects and the external outcomes of the community. The first interpretation in the field، has caused giving the godly human attributes to the Savior، and has caused negation of the system of Sharia and negated the Imammate and Mahdism. On the second front، it has induced doubts in the belief in mahdism، fostering the emergence of new claims for the Mahdi، multiple sectarianism and the expansion of amoralism in the community.
ملخص الجهاز:
"بهائیت نیز همانند حروفیه رهبر خویش را همان وجه الهی دانسته که نابودشدنی نیست از اینرو تعبیر (کل شیء هالک إلا وجهه( (قصص: 88) مقصود از وجه الهی که نابود شدنی نیست بهاء الله است البته رگههای ضعیفتری از این اعتقاد در آثار سایر فرقهها یافت میشود مانند جریان احمدالحسن که در اعتقاد آنان «خلیفه خدا» در هر زمان کعبه خدا در خلق است که باید توجه همه مردم به سوی ایشان باشد که هر کس از وی روی گرداند از کعبه روی گردانده است و به عبارتی دیگر به آن کفر ورزیده است (زیادی، بیتا: 108) همچنین بیانی غلوگونه در رابطه با سخن موسی( با خداوند بیان شده است که مکلم موسی از درخت در طور به شخصی تأویل میشود که باید به انتظار ظهور وی بود و طور ایمن اشاره به یمانی دارد (همو: 110).
آنان با توجه به روایتی از امیرالمؤمنین( که در آن حضرت از دو اسم مخفی و ظاهر برای موعود نام برده است «له اسمان اسم یخفی و اسم یعلن فأما الذی یخفی فأحمد و أما الذی یعلن فمحمد» (صدوق، 1395: ج2، 653) با تأویل روایت، مدعی هستند که منظور از تعبیر «له اسمان» در روایت، نام نمیباشد بلکه مراد معرفی دو شخصیت است که احمد، اسم مهدی اول و محمد، اسم امام مهدی است (احمد الحسن، بیتا: ج4، 48) دو قائم که از آن به صورت رمزی یاد شده است به این علت است که چون نام را در روایت ذکر کرده است، دیگر وجهی بر پنهان بودن نیست بلکه مراد پنهان بودن شخصیت آن است."