ملخص الجهاز:
اما با گذشت زمان، خواننده این صداهای درونی را که گاه در قالب افکار به زبان نیامده و گاه در قالب تکگویی درونی میآید، از صداهای بیرونی، از جمله صدای راوی داستان، آسان تشخیص میدهد، به این دلیل که صدای بیرونی شخصیت داستان (حال هر کدام از سه شخصیت اصلی داستان که باشند: بلوم، استیون یا مالی) با صدای درونی او از جنبههای بسیار، همچون لحن، دایرهی واژگان، آهنگ، زمینهی فکری و حتا شیوهی اندیشیدن متفاوت است.
همانطور که متوجه شدید جملهی نخست این پاراگراف از زبان ناباشندهراوی بیان میشود و بیدرنگ پس از آن تکگویی درونی استیون شروع میشود: "برج در انتظار است و از باروهایش پرتوهای نور بر کف آن جابهجا میشوند.
به اشاره بیان شد که سه بخش دوم داستان از راه دنیای بیرون و دنیای ذهنی "لیوپولد" بلوم روایت میشود و همچنین گفتیم که میان تکگوییهای درونی با صداهای بیرونی تفاوتهای بسیار است و از هر شخصیت به شخصیت دیگر نیز فرق میکند.
به عنوان نمونه در آغاز این بخش میخوانیم: "آره چون از آن زمان هتل سیتی آرمز دیگر هرگز چنین چیزی نخواسته که صبحانهاش را با دو تا تخممرغ به تختخوابش بیاورند آن زمان که وانمود میکرد بیمار است و با صدای بدحال علیاحضرتش را وادار میکرد تا خود را برای آن پیر چروکیده خانم ریوردن که بلوم خیال میکرد نفوذ بسیار زیادی روی او دارد جذاب کند و خانم حتا یک پول سیاه هم برای ما نگذاشت همه به مراسم دعاخوانی برای خودش و روحش رفت خسیسترین آدم موجود بود راستش میترسید...