خلاصة:
هجو در اشعار ناصرخسرو هرچند که به سخافت و سخنان خلاف اخلاق کشیده نشده است دیده میشود؛ او انتقادهای خود را با صراحت و تلخی تمام بیان کرده است. در این مقاله برآنیم تا مصادیق رد و طعن، مخاطبان و تعابیر هجوآمیز را در دیوان ناصر خسرو بررسی کنیم و بر اساس آن قدرت تخیل، ابداع و نگاه دقیق او به عناصر طبیعی، دیدگاهش نسبت به نابسامانیهای جامعه زمان خود و نیز عفت کلام این شاعر را نشان دهیم.
در این مقاله این مباحث مطرح میشود:
1.شگردهای هجو در اشعار ناصرخسرو که شامل انتساب به حیوان، دشنامهای باطنی و انتزاعی، انتساب به اشیاء و عناصر بیجان، انتساب به مطرودان دینی و مذمومان شناخته شده و تحقیر بزرگان است.
2.عناصر هجو در اشعار ناصر خسرو.
ملخص الجهاز:
، بزرگان خراسان (٤٢/١٨٩ ، ١٩/٢١٥ و ٢٠) ، عامه (٢٢/٢١٥ ، ١٨/١٩٤ و ٢٠ و ٢٢ ، ٣٠/٣٢)، آرزو (٢/٢٢٩)، بــی دیــن (٤٦/١٣٦)، روزگــار (٨/١٥٢)، فقیــه (٢٢/١٤٧ ، ٤٥/٢٤ ، ٣٨/٥٠)، جهان (١/١٦٧، ٤/٧)، دنیا (٣٣/١٧٠ ، ١٢/٦٠)، دشمن آل مصطفی (ص ) (٣٤/١٧٠، ١٢/٦٦)، اهل خور و خواب و لذات دنیوی (١٩/١٤٧)، خداونـد منبـر (٢٦/١٧٥)، مــؤذن (همــان )، تــن (٤٥/١٨٣ ، ٢٤٣/ ٥ ، ٦/٤٩)زمــان (١١/١٨٧)، جاهــل (١٠/١٨٧ ، ٤٧/٢١١ ، ٢٥/٢٩)، جهـل (٣٥/١٩٣)، نفـس (٤٦/١٠٨ و ٤٨.
آنکه به ظاهر دین توجـه دارد (٣٧/٦و٣٨)، مـردم بـی دیـن (٣٢/١٢٣، ٣٤/٤٤)، حنفـی (١١/٧٩)، آنکه پس کامرانی به پیری رسیده (٢٦/١٢٢)، بیخرد (٣/٨٣، ١٩/١٢٢)، ناصـبی (٣٠/١٢٩) اهل تقلید (٤٧/١٣١)، ژاژخایان (٢٢/١٢٤)، دشمن آل مصطفی (ص ) (٢٧/١٤٢)، غافل (٤٠/٢٧١)، بزرگان روزگار (٣٩/٢٠١)، امـت اسـلام (٤٠/٢٠١)، غیـر شـیعه (١٣/٩٦)، آنکه ناصر خسرو را حرمت ندارد (٢٧/٤٤).
مار: جهان ( ١٥/١٤٧، ١٣/٢٣١، ٢٤/٢٤٠ ، ٢/٩٢)، بـدگو (٤/١٢٧)، بیعقـل و نـادان (٥/١٣٩)، آرزو و حسد (٣/٢٢٣)، عامه (٣٢/٢٢٨)، جهل (٤/٢٣٤، ٤٣/١٢٠)، آنکه به ظـاهر دین توجه دارد (٤١/٣٣)، جفا پیشه (٢٢/٥٤)، اهل آزار و خیانت و بـدفعل (٨/٦٦)، غـدار و مردم آزار (٢٩/٦٧)، مـردم بـد (١٦/٧٠)،منـافق (همـان )، ناصـبی (١٣/٨٥)، نفـس (٢/٩٩)، دشمن شیعه (٣٦/١١٤)، زمانه (١٠/١١٧، ٨/١١٩).