خلاصة:
نوشتار پیش رو بهدنبال واکاوی مبانی و مبادی نظری و عملی منبعث از الهیات سیاسی خاصه مساله موعودگرایی، بهمثابه یک برساخت اجتماعی، در متن گفتمان یهودیت و در بافت سیاست و جامعه اسراییل است. پرسش اصلی این است که در تحلیل سیر تاریخی گفتمان موعودگرایییهودی در اسراییل ابعاد انتزاعی (قدسی- تاریخی) و انضمامی (اجتماعی) در چه نسبتی با یکدیگر قرار داشته و این روند متضمن برجستهشدن کدام وجوه ذهنی و یا عینی بهویژه در ارتباط با مساله دولت اسراییل و احیای سرزمین موعود است؟ براساس فرضیه مقدماتی، «سیاست اسراییل بهنحوی بیشینه و حداکثری متاثر از وجه عملگرایانه الهیات سیاسی یهود خاصه در مساله موعودگرایی بوده و علیرغم تاثیرگذاری رویکرد مبتنی بر عرفان سیاسی و تکلیفمحوری و رسالتگرایی ملی و فراملی و تلاش در راستای حصول رستگاری و نجات و رهایی در یهودیت، وجه غالب و الگوی چیره رفتاری، مبتنی بر عملگرایی امنیتمحور در سطوح فردی، اجتماعی، ملی و بینالمللی است». این مقاله میکوشد تا ضمن تحلیل بنیادهای موعودگرایانه امر سیاسی و امر اجتماعی در تاریخ اندیشه صهیونیسم، بنمایهها و نمودهای نظری و عملی آنرا در چارچوب تحلیل تاریخ سیاسی-اجتماعی قوم یهود واکاوی نماید. چارچوب نظری و روششناسی پژوهش استوار بر رویکرد گفتمانی- تاریخی روث وداک است.