ملخص الجهاز:
"مقاله جستجوی ساختار مطلوب سرمایه اگرچه در نهایت هیچیک از تئوریهای رقیب"ساختار سرمایه مطلوب"کاملا رضایتبخش نیست،با این وجود،اعمال کوششهایی برای به کارگیری این تئوریها،افراد را قادرمیسازد تا نقطه نظرات شرکتها را دریابند و درباره عواملی که ممکن است در هدایت تصمیمات واقعی موثر باشند بهطور نقادانه به تفکر بپردازند علی اسماعیلزاده مقری عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با وجود اینکه مودیلیانی و میلر (MM) در سال 8591 بیارتباطی ساختار سرمایه را مطرح کردهاند،اما برقراری تعادل بهینه بین تامین مالی از طریق بدهی و حقوق صاحبان سهام همواره به عنوان یک موضوع اساسی در حوزه امور مالی توجه همگان را به خود جلب نموده است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در صورت قبول این فرض که بین منافع سهامداران و منافع سازمان تباینی وجود دارد،دربارهی نقشی که تصمیمات مالی در بازار در زمینه کنترل شرکتها ایفا میکند چه میتوان گفت؟چه چیزی درک تصمیمات مالی اتخاذ شده توسط شرکتهایی را که به دلیل ترس از دست دادن کنترل نظاممند نشدهاند،سهولت میبخشد؟یا به عبارت دیگر تئور سازمانی و مدیریتی ساختار سرمایه چیست؟ تئوریهای مدیریتی،الگوی ساختار سرمایهای هستند که برای مقاصد دستیابی به منافع شخصی مدیران عالی سازمان،طرحهای پاداشی(جبرانی)یا فرصتهایی برای استخدام بعدی انتخاب میشوند.
جنسن این مساله را مطرح میکند که: "چگونه مدیران به برگرداندن وجوه ما زاد به سرمایهگذاران به جای سرمایهگذاری آن در پروژههای کمبازده(پروژهایی که بازدهشان کمتر از هزینه سرمایهشان است)یا اتلاف آن،برانگیخته میشوند؟" اگر مشکل این باشد،تامین مالی از طریق بدهی بهتر از تامین مالی از طریق حقوق صاحبان سهام است،به این دلیل که بدهی،شرکت را ناچار به برگشت وجوه میکند،سطح مناسب بدهی باعث میشود تا شرکت با وجوه نقد کافی موجود نزد بانک برای تامین مالی تمام پروژههایی که ارزش فعلی آنها مثبت است اقدام کند و حتی از یک ریال آن نیز دست نکشد."