خلاصة:
بسیاری از منتقدان و صاحب نظران ادبیات بر این باورند که در ادبیات و بخصوص شعر، «چگونه گفتن» ارزش و اهمیت بسیار فراتری از «چه گفتن» دارد و همین «چگونه گفتن» را معیار اصلی و اساسی سنجش و نقد ادبیات میدانند. این ویژگی در متون مصنوع ادبیات فارسی از جمله تاریخ وصاف و مرزبان نامه به اوج میرسد؛ به گونه ای که در برخی موارد، ساده ترین سخنان بقدری پیچیده و غامض بیان میشود که هر خواننده ای در بدو کلام، در فهم این عبارات و ترکیبات دچار ابهام و تردید میگردد .یکی از این دشوارسازیها، مقوله بازی با صورت ساختاری واژه ها و ترکیبها از طریق دعوت خواننده به تصحیف خواندن آنها یا مقلوب خواندن کلمه است؛ از این دست است ترکیب «قلب المجنّ» در کتاب سترگ مرزبان نامه که ما در این مقاله سعی داریم به شرح این ترکیب بپردازیم.
ملخص الجهاز:
کلمات کلیدی : قلب المجن ، مجن ، نجم ، ستاره ، قلب ١ - استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران ٢ - دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی ، دانشگاه تهران مقدمه در این مقاله سعی کرده ایم ترکیب «قلب المجن » را در کتاب مرزبان نامـه بررسـی کنـیم و تلاش کنیم همان معنی و مفهومی را برای این ترکیب بیابیم که مقصود و منظور سـعدالدین وراوینی بوده است .
همان گونه که پیش از این مذکور افتاد، دیگر شارحان مرزبان نامه ، از جمله روشن و مرحوم علامه قزوینی در مورد «قلب المجن » سخنی نگفته اند، حال آنکـه در مـورد «قلـب الشتاء» نظرات خود را بیان کرده اند و آن را به «آتش » تعبیر نموده اند.
»٤ به نظر میرسد شاعران و نویسندگان متأخر نیز به جنبة مقلوب بودن «نجم » و «مجن » واقـف بوده اند چنانکه با توجه به این نکته ، سنائی در قصیده ای در مدح قاضی نجم الدین حسن غزنوی گوید: ١ - ترجمان البلغه ، ج٢، ص٤٦٥ ٢ - ترجمان البلغه ص١٣١ ٣ - فنون بلاغات و صناعات ادبی ، ص٣٤٣ ٤ - مقالة تأملی در مرزبان نامه ، ص١٠٦-١٠٥ 1 «این خطابت از دو معنی چون برون آید همی گرچنین خوانمت نجمی ور چنین خـوانم مجـن » 2 در پاورقی لغتنامه دهخدا در شرح این بیت ، آمده است : «مجن و نجم ، قلب یکدیگرند.