خلاصة:
تحولات سیاسی مستقیماً زیر تأثیر چارچوبهای معرفتی کنشگران در روند تجربیات و زندگی واقعی در جامعه و سیاست هستند. رهبری را میتوان مهمترین کنشگر در پویش تحولات سیاسی دانست. اهمیت رهبری در صورت تقبل همزمان شأن رهبری سیاست و نظریهپرداز سیاسی مسجل میشود. امام خمینی این دو شأن همزمان را داشت. قالبهای معرفتی و روند رهبری سیاسیِ ایشان این امر را پیشرو میگذارد که هم واقعیت برای تطابق با الگوی معرفتی ایشان تغییر کرد و هم بخشهایی از الگویی معرفتی و رهبری با واقعیتهای سیاسی معاصر تطابق یافتهاند. به همین دلیل به مشروعیتِ مشارکت مردم در سیاست و برسازی مردمسالاری دینی رأی دادهاند. این وضعیت سبب تغییرِ نظام معرفتیِ ایشان و بدنه نیروهای سیاسی، ساختارسازی و تغییر نهادی در سیاست، تقسیم سیاسی معرفت و نوعی تنوع و تفاوت در آگاهی سیاسی شده است. در این چارچوب، مسئله محوری این پژوهش به نسبت رهبری و واقعیت سیاسی در نظامِ معرفتیِ امام خمینی مربوط میشود. پرسش اصلی ما این است که چگونه نظام معرفتی اندیشه امام خمینی به رهبری ایشان و روند تحولات عینی سیاسی ایران و واقعیت آن شکل و جهت میداده است. عمدهترین پاسخ ما نیز این است که نظام معرفتی معطوف به سیاست در تعامل با فرایند عملی و واقعیِ استقرار جمهوری اسلامی، با کمک به تشکیل ساختارهای نهادی جدید، تقسیم و ساختار سیاسیِ تقسیم معرفت به ذخایر معرفتی نظام سیاسی و نخبگان انقلابی جمهوری اسلامی شکل داده و از این طریق روند تحولات عینی را شکل میداده است.
ملخص الجهاز:
پرسش اصلي ما اين است که چگونه نظام معرفتي انديشه امام خميني به رهبري ايشان و روند تحولات عيني سياسي ايران و واقعيت آن شکل و جهت مي داده است .
در جريان انقلاب اسلامي ، ازآنجاکه کاريزماي شخصي امام خميني به رابطه ويژه اي بين ايشان با پيروان و فعالين سياسي و توده هاي مردم شکل داده بود، هر نوع تغيير در فضاي معرفتي و احيانا تغييرات مختلف در نظام معرفت شناسي معطوف به سياست مي توانست فضاي کلي زندگي ِ سياسي و روندهاي عيني تاريخ سياسي معاصر ايران را متأثر کرده و حتي جهت دهد.
بنابراين اهميت بررسي چارچوب ها و فضاهاي معرفتي معطوف ِ به سياست در نزد رهبري انقلاب اسلامي ، امام خميني ، روشن است چراکه هم نخبگان و فعالين رسمي و غيررسمي سياست و هم توده ها و آگاهي آن ها و در نتيجه روند تحولات عيني سياسي را متأثر کرده و جهت مي دهد.
بدين ترتيب پرسش اصلي پژوهش نيز به صورت نيز طرح مي گردد: پرسش «اصلي « چگونه نظام معرفتي انديشه امام خميني به رهبري ايشان و روند تحولات عيني سياسي ايران و واقعيت آن شکل و جهت مي داده است ؟ فرضيه « نظام معرفتي معطوف به سياست در انديشه امام خميني ، در تعامل با فرايند عملي و واقعي انقلاب و استقرار نظام جمهوري اسلامي ، با کمک به تشکيل ساختارهاي نهادي ِ جديد، تقسيم و ساختار سياسي تقسيم معرفت به ذخاير معرفتي نظام سياسي و ِ نخبگان انقلابي شکل داده و از اين طريق روند تحولات عيني را شکل و جهت مي داده است .