خلاصة:
به نظر کانت،انسان برای رسیدن به علمنیازمند سیستمی از دانش عقلانی خود می باشد که تحت یک ایده به وحدت برسد. در این سیستم علمی تمام اجزاء و موقعیتی که هر جزء در نسبت با دیگر اجزاء پیدا می کند به نحو پیشینی تعین مییابد. چنین وحدتی سازمان یافتهاست به نحوی که سیستم علمی در بسط تدریجی خود از درون فربه و کامل می گردد و هیچ مولفه بیرونی نمیپذیرد. تنوع مفهومی در این سیستم که منجر به تعین قلمروهای دوگانه قانونگذاری در آن می شود به مفاهیم طبیعی و مفهوم آزادی محدود میگردد. حال اگر دوگانگی برآمده از این تنوع مفهومی، وحدت سازمان یافته سیستم دانش عقلانی بشر را تهدید کند خود سیستم برای حفظ خود بایستی بتواند بر آن فائق آید.ایده های استعلایی و نقشی که آنها در ترمیم این دوگانگی ایفا می کنند از جمله خوددرمانی های سیستم علمی است.در این نوشتار سعی برآن است تا بیان کانت از نقش ایده های استعلایی در پیوند مفاهیم را نشان دهیم.
ملخص الجهاز:
کانت برای رفع تعارض عقل عملی نه میتواند به حفظ جدایی این دو جهان قائل باشد و آنها را دو نظام متمایزی بداند که بدون تناقض اندیشیده میشوند، و نه میتواند یکی از آن دو را حذف کند؛ زیرا تحقق غایت عقل عملی، یعنی خیر اعلا، شناخت نظری جهان محسوس و شناخت عملی جهان فوقمحسوس را به یکدیگر گره میزند؛ ازاینرو فرض کانت این است که با استفاده از ایدههای استعلایی جهانشناختی، یعنی مفاهیم محض خدا و جاودانگی، میتواند پیوند این دو جهان را تبیین کند.
اکنون سؤال این است که آیا انسان بهمنظور خوشبختبودن به وظایف اخلاقیاش عمل میکند؟ اگر اینگونه نیست آیا فضیلتمندبودن خوشبختی را بهدنبال خواهد داشت؟ خلاصه چه رابطهای بین این دو وجود دارد؟ کانت در دیالکتیک عقل عملی این تعارض را تبیین میکند و نشان میدهد که عقل برای رفع آن به مفاهیم محضش، یعنی ایدههای استعلایی، واقعیت عینی میبخشد، گرچه بهنحو عملی.
اگر فضیلت معلول خوشبختی باشد بدان معناست که زمینههای ایجابی ارادۀ پسینی و برآمده از تجربه است واین باخودآیینبودن (autonomous) عقل عملی، که بیان میکند تنها زمینۀ ایجابی اراده برای تحقق خیر اعلا قانون اخلاقی است، در تعارض است.
در گام دوم بیان میکنیم که گرچه مسلمگرفتن آزادی لازمۀ قانون اخلاقی است، اما کافی نیست؛ زیرا اگر غایت نهایی و کامل ارادۀ نیک، یعنی ارادهای که قواعد رفتارش از آن جهت که بهواسطۀ آزادی تعیین پذیرفته است مطلق و دارای صورت قانون است، خیر اعلا باشد، امکان تحقق این خیر درگرو دو اصل موضوع دیگر یعنی جاودانگی نفس و وجود خداوند است.