خلاصة:
در دوران حاضرعربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای مهم و تاثیر گذار بر ژئو پولیتیک خاورمیانه،
تحولات و پویشهای سیاسی قابل توجهی را تجربه کرده است. بدون تردید این پویش ها و تحولات را
باید ساخته و پرداخته دوتن از آخرین پادشاهان آن یعنی ملک فهد و ملک عبدالله دانست که بیش از هر
پادشاه دیگری در فراگرد حیات سیاسی این کشور نقش داشته اند. نگاهی بر وضعیت سیاسی واجتماعی
عربستان نشان میدهد که فرایند این تحولات و پویشها دردوعرصه سیاست داخلی، خارجی والبته با
هدف تامین و ارتقای موقعیت استراتژیکی این کشور به اجرا درآمد. در نوشته حاضر کوشش بر آن است
که ابتدا با اشاره ای گذرا به ساختار حکومت و جریان شناسی گروه های سیاسی عربستان، ابعاد گوناگون
این تحولات و پویش ها در دو عرصه سیاست داخلی وسیاست خارجی، مورد بررسی قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
در نوشته حاضر کوشش بر آن است که ابتدا با اشاره اي گذرا به ساختار حکومت و جريان شناسي گروه هاي سياسي عربستان ، ابعاد گوناگون اين تحولات و پويش ها در دو عرصه سياست داخلي وسياست خارجي، مورد بررسي قرار گيرد.
در کنار اين گروه ، جريان هاي ديگري چون گروه هاي ليبرال و مذهبي در عربستان فعاليت ميکنند اما با توجه به ساختار پادشاهي عربستان ، قراين نشان ميدهد که تاثير گذاري آنان بر حيات سياسي، به سطح قابل ملاحظه اي 3 نرسيده است .
اين پويش ها وتحولات ، ابعاد گوناگوني چون : چالش هاي درون خاستگاهي، جنبش اصلاحات و موج نو در عرصه هاي داخلي و پروژه ايران هراسي در سياست خارجي را شامل ميشود.
در اين راستا ملک عبدالله را بايد در آغازين سال هاي هزاره سوم داعيه دار اين موج جديد دانست که با استعانت از نهاد پادشاهي والبته تحت فشارهاي داخلي وخارجي به اصلاحات سياسي درشبه جزيره عربستان تن داده است .
16 نتيجه گيري: اگر بتوان محور تحولات و پويش هاي سياسي دوران اخير عربستان را بر حول مسائلي چون : چالش هاي درون خاستگاهي، موج اصلاحات وپروژه ايران هراسي خلاصه کرد، به نظر ميرسد که اين پويش ها از يک سو ناشي از ساختار سياسي وپويش فرهنگ سنتي واز ديگر سو از درک و فهم شاهزادگان سعودي و مشخصا ملک عبدالله ، در چگونگي گردش حيات سياسي باشد.