خلاصة:
پرسش از تفسیر اندیشه سیاسی در کانون این مقاله قرار دارد. برای تفسیر اندیشه سیاسی چند شیوه مسلط وجود دارد؛ از جمله: کشف سازه منطقی متن، تحلیل گفتمان و روشهای هرمنوتیکی. روشهای هرمنوتیکی نیز خود به دو دسته کلان رویکردهای متنگرا و بافتگرا تقسیم میشوند. در بعد نظری، مقاله کوشیده است تا با تمرکز بر روش تفسیر هرمنوتیکی متن، روش دو تن از مفسرین شاخص معاصر (اشتراوس و اسکینر) را با یکدیگر مقایسه انتقادی کند و ضمن شرح آرای روش شناختی تفسیری اشتراوس، از مکتب تفسیری متنگرایی، انتقادات اسکینر علیه مکتب متنگرایی، عموما و اشتراوس،خصوصا را برشمارد و در نهایت توصیفی از روش اسکینر را ارائه کند. مقاله برای فهم بهتر انتقادات اسکینر علیه مکتب اشتراوس نمونهای از تاریخنگاری اشتراوسی اندیشه را از آرای تفاسیری طباطبایی ذکر کرده و چگونگی کاربرد روش اشتراوس و معایب احتمالی آن را مختصرا نشان داده است. هدف مقاله توصیف نظری و مقایسه تطبیقی دو شیوه تفسیر اندیشه سیاسی است، کاری که برای تاریخنگاری اندیشه اهمیت به سزایی دارد. مقاله نهایتا به این جمعبندی رسیده که در قرائت متنگرا از آرای سیاسی کاستیهایی وجود دارد که میتوان با کاربست روش اسکینری برخی از آنها را جبران کرد.
ملخص الجهاز:
ط باط بايي با مجموعه آثاري که منتشر کرده و دعاوياي که پيش نهاده ، يکي از مهم ترين پژوهش گران حوزٔە تاريخ نگاري انديشه در ايران است ، ولي اگرچه عموما مباني معرفتي و اصول روشياش را ايضاح نکرده است ، با اين حال به نظ ر مي رسد که او مشخصا در تأکيد بر سه موضوع روشي »ضرورت انسجام متن «، قرائت »پنهان نگاري و بين الخط وط «ها و تقابل هاي دوگانۀ »عقل و وحي« )يا آتن و اورشليم ( و »قديم و جديد« در تمدن اسلامي، روش اشتراوسي را به کار گرفته است که بعضا اشاراتي نيز بدان داشته است .
براي اثبات اسط ورٔە انسجام ، پنهان نگاري و تکنيک خواندن بين الخط وط هايي که اشتراوس پيشنهاد کرده ، کاملا ياريگر مفسر ميشود تا در ادامه اين احتمال را هم مط رح کند که شايد خود غزالي»در واپسين سال هاي عمر نصيحه الملوک را هم چون وصيت نامه اي نوشته ، اما نکته هاي ناهم خواني نيز با ديگر آثار خود در آن قرار داده تا حتي تاريخ را – و بيش تر از آن اهل تتبعات ادبي و به ويژه اسلام شناسان را– به اشتباه انداخته باشد« )ط باط بايي، ٢٤٩:١٣٩٤(.
به هر حال ، به نظ ر ميرسد که عمده ترين ضعف روش اشتراوسي که در تفاسير ط باط بايي از انديشۀ سياسي سده هاي ميانۀ ايران نيز آشکار ميشود، گسستي است که ميان متن و تاريخ در ساحت تفسيري وجود دارد و متن عموما منفک از بافت تاريخي و بافت زباني آن قرائت ميشود، لذا تفسير شديدا سوبژکتيو ميگردد و نميتوان وجهي عيني ٨ براي آن يافت .