خلاصة:
کشورها در سیاست خارجی خود جهت گیریهای مختلفی را در پیش می گیرند، از جمله این جهت گیری ها سیاست انزوا، عدم تعهد، اتحاد وائتلاف و بی طرفی است. اما علاوه بر این ها باید سیاست قدرت سوم (یا نیروی سوم) را نیز به آن ها افزود، جهت گیری ای که محور سیاست خارجی ایران در برخی از دوره ها بوده است . انقلاب صنعتی و پیامدهای آن همراه با تحولات منطقه ای و فرا منطقه ای در اواخر سده ی هجدهم و سال های آغازین سده ی نوزدهم(سیزدهم ق)، همزمان با به قدرت رسیدن سلسله قاجار در ایران، سبب ورود ناگزیر ایران به دایره سیاست بین الملل شد. مشخصه اصلی سیاست خارجی ایران در دوره ی قاجاریه را، در مدت زمانی بیش از یک قرن ، رقابت روس و انگلیس تشکیل می داد. پیامد های منفی این رقابت به تدریج دولتمردان ایران را ترغیب کرد تا پای قدرت ثالث را به ایران باز کنند. پیشگامان سیاست نیروی سوم ابتدا صرفا هدف سیاسی داشتند، اما به تدریج درصدد بهره گیری از کمک های اقتصادی و انسانی قدرت ثالث برای کمک به اقتصاد و اصلاح نظام اداری ایران برآمدند. در مقطعی از تاریخ آلمان ها توانستند از این موقعیت به بهترین نحو استفاده کرده و با دخالت گسترده در بخش اقتصادی کشور دامنه نفوذ خود را در این بخش گسترش داده و با در نظر گرفتن آراء موافق ایرانیان، حکومت و پادشاه ایرانی به ویژه در دوران رضا شاه و جنگ جهانی دوم، دامنه این نفوذ تا بدان جا رسید که دو قدرت روس و انگلیس را وادار ساخت تا دشمنی های خود را کنار گذاشته و علیه متحدین و آلمان ها دست به اقدام بزنند. در نتیجه ایران توسط روس و انگلیس اشغال شد و آن ها را در برابر رضا شاه به واکنش واداشت که نتیجه طبیعی این واکنش بر کناری رضا شاه از مقام سلطنت ، اشغال نظامی ایران و از دست رفتن منافع ملی ایران بود.
ملخص الجهاز:
اگر به تاريخ کشور خودمان ايران در جنگ جهاني اول و دوم نگاه کنيم ، ملاحظه مي کنيم که عمده ترين مسائلي که جزومنافع اصلي تلقي مي شدحفظ يکپارچگي ملي وحفظ استقلال وتماميت ارضي و کاهش وابستگي به دو قدرت انگلستان و شوروي بود و حتي اتخاذ رويکرد قدرت سوم در اين راستاست .
طرح قدرت سوم در روابط خارجي ايران يکي ازاين برنامه هاست که به منظور متعادل کردن روابط خارجي و کاهش نفوذ دو قدرت همسو در کشور اتخاذ شد که از نظر علم سياست يک اصل پذيرفته شده است ، اما تحقق اين اصل ، به دو امر موازي وابسته است ، ابتدا بايد بسترهاي مناسب براي ورود نيروي سوم مهيا شود، سپس هر دو کشور با رعايت اصل احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلي يکديگر روابط في ما بين را برقرار کنند و همکاري با يکديگر را توسعه دهند.
(يسلسون ،٤٨-٤١: ١٣٦٨) و نخستين قرار داد سياسي و تجاري ميان ايران و امريکا در سال ١٢٦٧ ق /١٨٥٦ م از طريق نمايندگان دو طرف در قسطنطنيه امضاء شد(بيل ،٢٣٠:١٣٧١) و ٢٧ سال بعد، در سال ١٣٠٠ ق / ١٨٨٣ م ، بنجامين به عنوان نخستين فرستاده دولت آمريکا عازم ايران گرديد؛ زماني که دولت ايران در جبهه خارجي شکست خورده و رقابت هاي استعماري در اين کشور به اوج رسيده بود؛ چرا که در سال ١٨٥٨ م / ١٢٧٣ ق ايران بر اساس مفاد عهد نامه پاريس ايران مجبور به چشم پوشي از هرات گرديد(هوشنگ مهدوي ،٢٧٥:١٣٦٤) و در نواحي شمال و شمال شرق نيز با دولت روسيه عهد نامه «آخال » را امضاء کرد که سبب جدايي بخش هاي وسيعي از ايران در شرق درياي خزر و آسياي مرکزي شد.